رمان ۱۹۷۹ تلاشی است جسورانه برای به تصویر کشیدن بحران هویت و فروپاشی معنایی در جهانی گرفتار تضادهای سیاسی و فرهنگی. کریستین کراخت شخصیت اصلی را مردی معرفی میکند که با دوستش (کریستوفر) به ایرانِ پیش از انقلاب سفر میکند؛ ایرانی در حال انفجار اجتماعی و سیاسی. از همان ابتدا، تهران نماد بیثباتی، بحران و تحولی عظیم است. با وقوع انقلاب و مرگ کریستوفر در جریان مصرف مواد مخدر، روایت مسیر خشونت، مهاجرت، سرگشتگی و جستوجوی معنا را دنبال میکند.
دوران مدرنِ غربی با مصرفگرایی، خوشگذرانی و بیتوجهی به ریشهها در این رمان روبهروی ایدئولوژیهای شرقی قرار میگیرد، آن دسته از ایدئولوژیهایی که وعده نظم، معنویت یا رستگاری میدهند. کراخت از این تقابل بهعنوان بستری برای نشان دادن زوال ارزشها و سردرگمی شخصیتها استفاده میکند؛ شخصیتهایی که نه در مصرف مییابند، نه در ایدئولوژی، و نه در تعلق به هیچجای واقعی.
سبک روایت در ۱۹۷۹ سرد، موجز و گاه بیتکلف است؛ روایت کمحرف، مینیمالیسم در توصیف و تمرکز بر روان شخصیت بیشتر از وقایع بیرونی. این سبک به خواننده این امکان را میدهد که به عمق تنش درونی شخصیت نفوذ کند، جایی که تنهایی، پوچی و بحران هویت سامان مییابد. رمان بیشتر از آنکه دربارهٔ خارِج باشد، دربارهٔ درون است: دربارهٔ مردی که در مواجهه با تاریخ و تحولات بزرگ قرار گرفته و تلاش میکند نفس بکشد، حتی اگر دنیایی که در آن نفس میکشد سرد و خشن باشد.

دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.