اتمام چاپ
خون دیگران: «هر چه باشد این بدبیاری اوست نه بدبیاری ما. این مرگ اوست. ژاک را با آن یقهٔ پاره و خونی که روی صورتش خشکیده بود روی نیمکت خوابانده بودند. خون او، نه خون من.»
چرا وقتی در قبال دیگران گناه و اشتباهی مرتکب نشدهایم با مصائب این «دیگران» احساس گناه میکنیم؟
چه احساساتی در درک چرایی این وابستگی به «رنج دیگری» به ما کمک میکنند: عشق، احتضار، درد، ناتوانی؟
مسئولیت ما به هر عنوانی؛ طرفدار صلح، طرفدار جنگ، طرفدار انقلاب یا هیچ در برابر «خون دیگران» چیست؟
چه اطمینانی به هر اقدام و عمل و تفکری هست که راهها را به بهتر شدن زندگی پیچیدهٔ بشر این عصر بگشاید؟
تا کجا میشود فکر و عمل خود را به پیرامون تحمیل کرد و به نتایج آن مطمئن بود؟
«نمیخواستم چون خدایی هوسباز ارادهٔ گنگ و پیچیدهام را به دنیا تحمیل کنم. فعالیت سیاسی در حکم آن بود که انسانها را تا حد طاهر ملموسشان تقلیل دهم و امتیاز موجودی فکور و زنده را فقط برای خودم نگه دارم.»
سیمون دوبووآر در کتاب «خون دیگران» میخواهد ما را به اندیشیدن به این سؤالها وادارد.
داستان او با مرگ «دیگری» و رنج بازماندهای که «ما» نیستیم آغاز میشود و با مرگی به خاطر نجات «دیگری» پایان میگیرد.
این رمان اگرچه با ستایشهای زیادی همراه شد اما خود نویسنده سالها بعد آن را به نقد کشید.
به هر حال این رمان بر نسل پس از جنگ تأثیر گذاشت و راه خود را میان دیگر آثار نویسنده یافت.
زهرا خانلو
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.