آخر هفته رفتهاید گشت و گذار. به روستایی میرسید شبیه روستاهای دیگر. مغازهها و ادارهٔ پلیس و کلیسا. مزارعی چشمانداز را هاشور زده است. هوا خوش است و نسیمی میوزد و سکوت و سکون روستا جان میدهد برای چرت مرغوب زیر سایهٔ درخت. میزنید کنار دراز میکشید و از سیری یا بیکسبی میخواهید که دو ساعت بعد بیدارتان کند. چشم که باز میکنید جهان مثل سابق است. گوگلمپ را باز میکنید تا مسیریابی کند اما مسیر از یک جا به بعد ناپیداست. مقصدی در کار نیست. راه میافتید که از روستا خارج شوید. میرسید به مرزهای روستا. ماشین خاموش میشود. بیرون معلوم است اما نمیتوان خارج شد. خبر هولناک: جهان به مرزهای روستا محدود شده است. اینترنت قطع شده و فقط سایتهای روستا در دسترس است. نمیتوان به خارج از روستا تلفن زد. چه شد که چنین شد؟ این پرسش در شتاب بیرحمانهٔ وقایع پابهزا محو میشود و جایش را میدهد به تقلا برای بقا و نجات. در همهمهٔ روستائیان: جهان پس از این چه معنایی خواهد داشت؟ چطور میتوان زنده ماند؟ پلیس به چه کار خواهد آمد؟ از کلیسا کاری ساخته است؟ غذا گیر خواهد آمد؟ چطور زنده بمانیم؟ چقدر پسانداز کردهایم؟ چقدر غذا و مواد بهداشتی انبار کنیم که گُشنهمیر نشویم؟ سیل بیپایان پرسشها و اضطراب و وحشت راه افتاده و شما را هم با خود میبرد. با خودتان میگویید که «این خوابیست که به بیداری نشت کرده است یا واقعیتیست که کمکم باید پذیرفتش و فکر چاره کرد؟ آمدیم تعطیلات، جهان تعطیل شد!» این لحظات آغازین جهانیست که در رمان «روستای محوشده» خلق شده است. در این جهانروستای تازه همهچیز در مواجهه با «محوشدگی» متزلزل میشود و ماهیت هر چیز زیر سؤال میرود. هر کس به طریقی سعی میکند نجات بیابد. کسانی پا روی گردهٔ هم میگذارند. کسانی خانهشان را از روستا جدا میکنند. کسانی اعلام استقلال میکنند. کسانی از ترس و عجز خودشان را سربهنیست میکنند. کسانی برای خروج تقلا میکنند. روستا به جهنمی سرد پرتاب میشود.ـــ آیا این جهان ربطی به واقعیت پیدا میکند؟ آیا راه نجاتی پیدا میشود؟ پاسخ این پرسشها را ممکن است در رمان بیابید ممکن است نیابید. اما مواجهه با این جهان مواجههای غریب است. انگار که آلبر کامو و ژوزه ساراماگو و میشائیل هانکه دست به دست برنار کیرینی دادهاند تا جهانی خلق شود توأمان مشابه و متفاوت با جهانهای طاعون و کوری و زمانهٔ گرگ. جهانی که تا سطر آخر رمان و چه بسا مدتها پس از آن گریبان خواننده را رها نمیکند. اینجا مرز جهان و رمان مخدوش میشود. پیشنهاد: ماشینتان را همانجا پارک کنید. تا اطلاع ثانوی، روستا از جهان محو است.
روستای محوشده
روستای محوشده روایت مردمانی است که ناگهان به بلایی دچار میشوند که از کل دنیا جداشان میکند. همه جویای علت حادثه هستند اما کسی دست پر برنمیگردد. در روزهای نخستْ وحشت اجازهٔ هیچ اقدامی به اهالی نمیدهد و اندکاندک با مشکلاتی روبهرو میشوند که از آن بیخبر بودند: کمیابی و نایابی، صفهای طویل خرید، سهمیهبندی سوخت، برقراری نظام کوپنی… بهسوی کلیسا هجوم میبرند اما وقتی کشیش نیز نمیتواند توضیحی باورپذیر بدهد، کلیسا اندکاندک خالی و خالیتر میشود. هر کس میکوشد گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. کسانی میمیرند و کسانی نیز به قعر درهٔ خفت و دریوزگی سقوط میکنند…
روستای محوشده
۲۳۰.۰۰۰تومان
آخر هفته رفتهاید گشت و گذار. به روستایی میرسید شبیه روستاهای دیگر. مغازهها و ادارهٔ پلیس و کلیسا. مزارعی چشمانداز را هاشور زده است. هوا خوش است و نسیمی میوزد و سکوت و سکون روستا جان میدهد برای چرت مرغوب زیر سایهٔ درخت. میزنید کنار دراز میکشید و از سیری یا بیکسبی میخواهید که دو ساعت بعد بیدارتان کند. چشم که باز میکنید جهان مثل سابق است. گوگلمپ را باز میکنید تا مسیریابی کند اما مسیر از یک جا به بعد ناپیداست. مقصدی در کار نیست. راه میافتید که از روستا خارج شوید. میرسید به مرزهای روستا. ماشین خاموش میشود. بیرون معلوم است اما نمیتوان خارج شد. خبر هولناک: جهان به مرزهای روستا محدود شده است. اینترنت قطع شده و فقط سایتهای روستا در دسترس است. نمیتوان به خارج از روستا تلفن زد. چه شد که چنین شد؟ این پرسش در شتاب بیرحمانهٔ وقایع پابهزا محو میشود و جایش را میدهد به تقلا برای بقا و نجات. در همهمهٔ روستائیان: جهان پس از این چه معنایی خواهد داشت؟ چطور میتوان زنده ماند؟ پلیس به چه کار خواهد آمد؟ از کلیسا کاری ساخته است؟ غذا گیر خواهد آمد؟ چطور زنده بمانیم؟ چقدر پسانداز کردهایم؟ چقدر غذا و مواد بهداشتی انبار کنیم که گُشنهمیر نشویم؟ سیل بیپایان پرسشها و اضطراب و وحشت راه افتاده و شما را هم با خود میبرد. با خودتان میگویید که «این خوابیست که به بیداری نشت کرده است یا واقعیتیست که کمکم باید پذیرفتش و فکر چاره کرد؟ آمدیم تعطیلات، جهان تعطیل شد!» این لحظات آغازین جهانیست که در رمان «روستای محوشده» خلق شده است. در این جهانروستای تازه همهچیز در مواجهه با «محوشدگی» متزلزل میشود و ماهیت هر چیز زیر سؤال میرود. هر کس به طریقی سعی میکند نجات بیابد. کسانی پا روی گردهٔ هم میگذارند. کسانی خانهشان را از روستا جدا میکنند. کسانی اعلام استقلال میکنند. کسانی از ترس و عجز خودشان را سربهنیست میکنند. کسانی برای خروج تقلا میکنند. روستا به جهنمی سرد پرتاب میشود.ـــ آیا این جهان ربطی به واقعیت پیدا میکند؟ آیا راه نجاتی پیدا میشود؟ پاسخ این پرسشها را ممکن است در رمان بیابید ممکن است نیابید. اما مواجهه با این جهان مواجههای غریب است. انگار که آلبر کامو و ژوزه ساراماگو و میشائیل هانکه دست به دست برنار کیرینی دادهاند تا جهانی خلق شود توأمان مشابه و متفاوت با جهانهای طاعون و کوری و زمانهٔ گرگ. جهانی که تا سطر آخر رمان و چه بسا مدتها پس از آن گریبان خواننده را رها نمیکند. اینجا مرز جهان و رمان مخدوش میشود. پیشنهاد: ماشینتان را همانجا پارک کنید. تا اطلاع ثانوی، روستا از جهان محو است.
| ترجمه از | |
|---|---|
| نویسنده | |
| مترجم | ابوالفضل اللّهدادی متولد آبان ۱۳۶۱، فارغالتحصیل رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه شهيد چمران اهواز در سال ۱۳۸۵ (کارشناسی) و از دانشگاه شهيد بهشتی تهران در سال ۱۳۹۰ (كارشناسی ارشد ) است. او از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۷ در مطبوعات مختلف بهعنوان روزنامهنگار قلم زده است. علاقهٔ او به نویسندگان معاصر فرانسه است و تاکنون نویسندههای مختلفی را برای اولین بار به خوانندگان فارسیزبان معرفی کرده که از آن جمله میتوان به میشل اوئلبک، برنار کیرینی، اسکار کوپ ـ فان، آلن بلوتییر، امیلییِن ملفتو، ژان ـ فرانسوا بوشار، رومن پوئرتُلاس و ... اشاره کرد. ابوالفضل اللّهدادی تاکنون دوبار نامزد جایزه استاد ابوالحسن نجفی برای بهترین ترجمهٔ سال شده است: در سال ۱۳۹۷ برای «سفر شگفتانگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود» و در سال ۱۴۰۰ برای «محاکمهٔ خوک». |
| نوبت چاپ | |
| تاریخ نشر | |
| قطع | |
| نوع جلد | |
| تعداد صفحات | |
| شابک | |
| موضوع |
| دستهبندی: |
|---|
محتوایی یافت نشد
ویژگیهای محصول
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است، و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز، و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد، کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته حال و آینده، شناخت فراوان جامعه و متخصصان را می طلبد، تا با نرم افزارها شناخت بیشتری را برای طراحان رایانه ای علی الخصوص طراحان خلاقی، و فرهنگ پیشرو در زبان فارسی ایجاد کرد، در این صورت می توان امید داشت که تمام و دشواری موجود در ارائه راهکارها، و شرایط سخت تایپ به پایان رسد و زمان مورد نیاز شامل حروفچینی دستاوردهای اصلی، و جوابگوی سوالات پیوسته اهل دنیای موجود طراحی اساسا مورد استفاده قرار گیرد.
| ترجمه از | |
|---|---|
| نویسنده | |
| مترجم | ابوالفضل اللّهدادی متولد آبان ۱۳۶۱، فارغالتحصیل رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه شهيد چمران اهواز در سال ۱۳۸۵ (کارشناسی) و از دانشگاه شهيد بهشتی تهران در سال ۱۳۹۰ (كارشناسی ارشد ) است. او از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۷ در مطبوعات مختلف بهعنوان روزنامهنگار قلم زده است. علاقهٔ او به نویسندگان معاصر فرانسه است و تاکنون نویسندههای مختلفی را برای اولین بار به خوانندگان فارسیزبان معرفی کرده که از آن جمله میتوان به میشل اوئلبک، برنار کیرینی، اسکار کوپ ـ فان، آلن بلوتییر، امیلییِن ملفتو، ژان ـ فرانسوا بوشار، رومن پوئرتُلاس و ... اشاره کرد. ابوالفضل اللّهدادی تاکنون دوبار نامزد جایزه استاد ابوالحسن نجفی برای بهترین ترجمهٔ سال شده است: در سال ۱۳۹۷ برای «سفر شگفتانگیز مرتاضی که در جالباسی آیکیا گیر افتاده بود» و در سال ۱۴۰۰ برای «محاکمهٔ خوک». |
| نوبت چاپ | |
| تاریخ نشر | |
| قطع | |
| نوع جلد | |
| تعداد صفحات | |
| شابک | |
| موضوع |
| دستهبندی: |
|---|
معرفی محصول
نظرات خریداران
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.