جدال واقعیت و خیال

جدال واقعیت و خیال حسن تصادف جالبی‌ست که درست در همین روزهایی که فیلم تازۀ رومن پولانسکی، افسر و جاسوس، نظرها را به خود جلب کرده رمان آرتور و جورج، نوشتۀ جولین بارنز، با مضمونی مشابه به فارسی ترجمه منتشر شده است. جولین بارنز در آرتور و جورج به ماجرای واقعی متهم شدن جورج ادالجی، وکیل هندی‌تبار، انگلیسی در سال ۱۹۰۳ به مجموعه‌ای از اعمال مجرمانه از جمله سلاخی آلت تناسلی حیوانات در منطقۀ گریت ویرلی در انگلستان و مداخلۀ سر آرتور کانن دایل،‌ جنایی‌نویس مشهور، در این غائله برای اثبات بی‌گناهی ادالجی می‌پردازد. آرتور و جورج ترکیبی از رمان

ادامه مطلب ›

مثلِ برق، مثلِ باد

مثلِ برق، مثلِ باد داستان، سلوک است و شعر، جهش. داستان آهسته است و پیوسته و شعر یک‌باره است و ناگهان. داستان رهرو می‌خواهد و شعر مجنون. داستان معاشقه‌ای است به بلندایِ یلدا و شعر بوسه‌ای است دزدانه در پیدا و پنهانِ درخت‌هایِ همواره. «پی‌یر و لوسی» امّا سلوکِ مجنون است و یک‌باره‌ای مستمر. داستانی است که روحِ شعر را در آن دمیده‌اند. سبک‌سر می‌کند و سبک‌بال پس از خواندنش. حدیثِ مجنونی است از مجانینِ زمان در پیِ لیلایی از لیلی‌هایِ زمین. رومن رولان در این داستان، که به گمانِ من برشی است از واقعیّتِ تاریخ، می‌کوشد تا سایه بیفکند

ادامه مطلب ›

گفتگو با نیاز اسماعیل‌پور

گفتگو با نیاز اسماعیل‌پور به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مجموعۀ گسترۀ خیال نشر نو کتاب‌هایی در حوزۀ تئاتر و سینما را شامل می‌شود که کتاب «هیچی‌کاتا و اونو» یکی از آن‌هاست. این کتاب مباحثی در خصوص رقص «بوتو»، پدیدآوران آن و روند رشد و اشاعۀ این نوع تئاتر در ژاپن و دیگر کشورهای جهان را مطرح می‌کند. همچنین این اثر شرح کارنامۀ تاتسومی هیجی‌کاتا و کازو اونو را در برگرفته و صحبت‌هایشان درباره بوتو را نیز شامل می‌شود. کتاب «هیجی‌کاتا و اونو» گسترش زیبایی‌شناختی رقص و نمایش بوتو در زمینۀ سیاسی و اجتماعی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را نیز بررسی

ادامه مطلب ›

قدرت زنانه

قدرت زنانه مری بی‌یرد در ابتدای کتاب «زنان و قدرت» به قدیمی‌ترین نوشته‌ها به ادیسه‌ی هومر استناد می‌کند و می‌نویسد که از همان ابتدا دید جامعه به زن اینگونه بوده که زن‌ها قدرت و استعداد سخنوری ندارند و کار آنها همان خانه‌داری است و سخنوری استعداد طبیعی مردان و سکوت مختص زنان است؛ صدای بم نشان‌دهندهٔ شجاعت مردانه و صدای زیر نشان‌دهندهٔ بزدلی زنانه است. بی‌یرد در ادامه‌ٔ کتاب در ذکر بعضی داستان‌ها هم نشان داده که زنان وقتی به قدرت رسیده‌اند، به‌جای استفاده، سوءاستفاده کرده‌اند. تنها قیامی که در آن زنان توانستند پیروز شوند «قیام لیسیستریا»ست در قرن پنجم

ادامه مطلب ›

از مرگ تا شهاب‌سنگِ پنهان

از مرگ تا شهاب‌سنگِ پنهان چندی بود به امکانِ داستانی به لحاظِ ادبی جدّی و سطحِ بالا اما در عینِ حال جذاب می­اندیشیدم. نه داستانی صرفاً پلیسی، داستانی که در عینِ درگیرکردنِ خواننده با ماجراهای پرپیچ­وخم و دقیق لذتی ببخشد که ما دیگر در عصرِ فیلم به­کلی از آن محرومیم. یافتم و چنان در هیجان و مکاشفه­ی خواندنش فرورفتم که تا سطرِ آخر را نخواندم نتوانستم بر زمینش بگذارم: خانمِ اسمیلا و حسِ برف. بر آنم که مهم­ترین، یا بهتر است بگویم ذاتی­ترین، ویژگیِ رمان امکانی­ست که برای شناختِ دیگری پیشِ روی ما می­گذارد. هرچه پیش­ترها با جَزمِ تمام باور

ادامه مطلب ›

شاعر در کنار جلاد

شاعر در کنار جلاد در بعضی معرفی‌های فارسی این کتاب نوشته‌اند «رمانی طنزآمیز». توصیفی گمراه‌کننده و سرسری از رمان نویسنده‌ای بانظام چون کوندرا. درست است که کوندرا، هم در رمان‌هایش هم در مقالات و یادداشت‌هایش، طنز را ارج می‌نهد و دن کیشوت و تریسترام شندی را می‌ستاید و خود حتی بن‌مایه‌ اولین رمانش را بر «شوخی»‌ای ساده می‌نهد که تا انتها همه چیز را به‌دنبال خود می‌کشد. اما کار کوندرا چیزی است ژرف‌تر و پرشاخ‌وبرگ‌تر از طنز. اگر «زندگی جای دیگری است» گهگاه لبخند ـــ و دقیق‌تر بگوییم پوزخند ـــ بر لب خواننده می‌آورد، نه به این‌خاطر است که رگه‌های

ادامه مطلب ›

سرانجام تن می‌دهیم

سرانجام تن می‌دهیم، مشتاقانه خواننده‌ای که مختصر آشنایی با براین مگی دارد، چندان در بند ادبیت یگانه رمان این فلسفه‌دانِ مشهور نخواهد بود. او پیشاپیش مفروض می‌گیرد که از فیلسوف یا فلسفه‌دان حرفه‌ای رمان به معنای دقیقِ کلمه توقع نمی‌رود. مگی از جنسِ کامو یا سارتر نیست که پیش و بیش از آنکه فیلسوف باشند، ادیب و داستان‌نویس‌اند. او به سبب مصاحبه‌هاش با متخصصان در باب فلاسفه‌ی بزرگ و فلسفه‌ی تحلیلی شناخته است؛ نیز به سبب تک‌نگاری‌هاش درباره‌ی پوپر و شوپنهاور و داستان/ سرگذشت فلسفه‌اش. دغدغه‌ی اصلیِ او فلسفه است. اما، این آگاهی از لذت خواندن رمان او نمی‌کاهد. چرا؟

ادامه مطلب ›

پاندمی ملال

پاندمی ملال تا حالا شده حوصله‌تان از چیزی سر برود؟ از کتابی، کاری، بحثی. چه می‌کنید؟ احتمالاً سر خودتان را با چیزی دیگر گرم می‌کنید. حال اگر از این کار جدید هم حوصله‌تان سر برود چه؟ باز هم یک کار دیگر؟ تا کجا؟ تا حالا شده حوصله‌تان از همه چیز سر برود؟ دقیقاً همه چیز. چه می‌توانید بکنید؟ هیچ. هیچ چیز برایتان معنا ندارد. هیچ چیز برایتان جذاب نیست. هیچ چیز سرتان را گرم نمی‌کند. انگار کار شما با هستی تمام شده و دیگر به این جهان تعلق ندارید. اینجا همان جایی است که به آن «ملال» می‌گویند. باید بخت

ادامه مطلب ›

آن بالا نوشته شده است…

آن بالا نوشته شده است… شاهکارهای ادبی نیازی به معرفی ندارند. دن کیشوت را چگونه باید معرفی کرد؟ یا تریسترام شندی را؟ یا مثلاً کمدی الهی را؟ «ژاک قضا و قدی و اربابش» هم از همین‌هاست. نه نیازی به معرفی دارد نه اصلاً می‌شود معرفی‌اش کرد. مثلاً چه بگوییم؟ بگوییم دیدرو پدر رمان‌نویسان پست‌مدرن است و تمام آن‌ها بازی با قواعد مألوف رمان را از همین داستان ژاک یاد گرفته‌اند؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمان بهترین پاسخ به این پرسش است که چگونه در یک داستان جذاب می‌توان بر رابطه‌ی واقعیت و داستان و فاصله‌ای که با یکدیگر دارند

ادامه مطلب ›