سرانجام تن می‌دهیم

مانی پارسا

سرانجام تن می‌دهیم، مشتاقانه

خواننده‌ای که مختصر آشنایی با براین مگی دارد، چندان در بند ادبیت یگانه رمان این فلسفه‌دانِ مشهور نخواهد بود. او پیشاپیش مفروض می‌گیرد که از فیلسوف یا فلسفه‌دان حرفه‌ای رمان به معنای دقیقِ کلمه توقع نمی‌رود. مگی از جنسِ کامو یا سارتر نیست که پیش و بیش از آنکه فیلسوف باشند، ادیب و داستان‌نویس‌اند. او به سبب مصاحبه‌هاش با متخصصان در باب فلاسفه‌ی بزرگ و فلسفه‌ی تحلیلی شناخته است؛ نیز به سبب تک‌نگاری‌هاش درباره‌ی پوپر و شوپنهاور و داستان/ سرگذشت فلسفه‌اش. دغدغه‌ی اصلیِ او فلسفه است. اما، این آگاهی از لذت خواندن رمان او نمی‌کاهد. چرا؟ ماهیت لذتی که ممکن است از خواندن مواجهه با مرگ نصیب بریم، چیست؟ گزاره‌ی «جان سرطان می‌گیرد، می‌میرد» از همان اول صادق است و تا آخر صادق خواهد بود و نقض نخواهد شد. این، ادبیات به معنای ایجاد کشش در ماجرا نیست. اما، ما هم زنده‌ایم و روزی، به هر علت، خواهیم مرد. بیشتر آدم‌ها به مرگ طبیعی از دنیا می‌روند؛ بیشتر آدم‌ها بر اثر حوادث طبیعی یا حوادثی که دست بشر در آن دخالت دارد، نمی‌میرند. آدم‌ها اغلب، هر گاه فکر مرگ به سرشان می‌زند، برای خود خواهان مرگ طبیعی‌اند. تصوری جز مرگ طبیعی برای خودشان ندارند. مرگ سخت، برای دیگران است، برای خود هر شخص نیست، با اینکه از این احتمال منطقاً گریزی نیست. کم‌اند آدم‌هایی که بخواهند در تصادفِ رانندگی یا در جنگ بمیرند. برای همین است که به آن‌جور مردن می‌گویند «کشته شدن»، که یعنی سبب عاملی بیرونی بوده است. آدم ترجیح می‌دهد بیماری از پا درآوردش، تا یک گلوله، یا تیرآهنی از جوش دررفته. هیچ‌کس خواهان دخالت عامل بیرونی در مرگ خود نیست. خواست مرگ بر اثر تصادف یا اصابت گلوله و ترکش در جنگ یا نشان از شورِ جوانی دارد، یا نشان از طبع سوداوی و خلق قهرمانی. بیشتر آدم‌ها عادی‌اند، طبیعی‌اند. مواجهه با مرگ مواجهه با مرگ در وضع طبیعی و عادی‌ست، مرگ آدمی معقول. اما اگر خیال می‌کنیم مرگ طبیعی عاری از درد است، سخت در اشتباهیم. سرانجام چطور می‌پذیریم مرگ را؟ مواجهه با مرگ، با نثر درخشان مجتبی عبدالله‌نژاد، کتابی‌ست پرسش‌آفرین، و تا مدت‌ها آدم را درگیر خودش نگه می‌دارد.

نوشتۀ مانی پارسا