دنیای آشنای سنتها در…

دنیای آشنای سنتها در آستانۀ جهان ناشناخته مدرن با آن که پس از گونتر گراس، گرت هوفمان دومین نویسنده‌ی آلمانی‌زبانی است که کتاب‌هایش به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌اند، اما برای مخاطب فارسی‌زبان همچنان ناشناخته است. نویسنده‌ای صاحب سبک که برخی از منتقدان، او را پس از هاینریش بل مهم‌ترین نویسنده‌ی آلمان می‌دانند. از این نویسنده‌ی پرکار و استاد زبان و ادبیات آلمانی، بیش از بیست کتاب و مقاله باقی مانده که از میان آثار پرشمار هوفمان می‌توان به «تمثیلی از نابینا» (The Parable of the Blind)، «پیش از موسم باران» (Before the Rainy Season) و «خوش اقبالی» (Luck)  اشاره کرد.

ادامه مطلب ›

این براین مگیِ دوست‌داشتنی

این براین مگیِ دوست‌داشتنی «جهان، ابهامِ ذاتی دارد» جان هیک اگر بنا باشد آخرین کتاب براین مگی با عنوان «پرسش‌های اولین و آخرین» را در یک جمله کوتاه خلاصه کرد، باید همانی را گفت که پیش از او کارل پوپر درباره خود نوشته بود و از آن پیش‌تر هم دیگرانی در تاریخ فلسفه به کنایت یا صراحت گفته بودند؛ سخنی که دست‌کم ردّ آن را می‌توان تا گفته‌هایی که از سقراط بر جای مانده است، دنبال کرد. جمله‌ای که گویی درک آن برای آشنایان خُرد و کوچک فلسفه نیز چندان دشوار نیست و بیان و درک متقابل آن می‌تواند حاکی

ادامه مطلب ›

پیلاطس در مسکو

پیلاطس در مسکو یک میراث‌دار رمان روسی در زمانه‌ی استالین چه باید بکند؟ او از یک طرف با میراث خود درگیر است: رمان‌های بلندی که از دل کتاب مقدس بیرون آمده‌اند، مسائل وجودی بشر را می‌کاوند، درگیری انسان‌ها با خدا، مذهب و گناه را در مرکز خود قرار می‌دهند و یک بازیگر اصلی دارند: «شیطان». شیطان همان تهدیدی است که باعث می‌شود شخصیت‌های رمان روسی به تقلا بیفتند، به سراغ گناه بروند یا از آن دوری کنند و در نهایت، داستان‌ها را به پیش ببرند. داستان‌هایی که یکی از نقاط اوج خود را در لحظاتی می‌یابند که ایوان کارامازوف روایت

ادامه مطلب ›

درمانی بر یک درمان

درمانی بر یک درمان ویتگنشتاین هدف خود را از تأسیس فلسفه‌اش رویكرد درمانی در گستره فلسفه می‌خواند و از روی اتفاق كار فلسفی خود را با روانكاوی مقایسه می‌كند. او مشكل عمده فلسفه پیش از خود را كاربرد نابجای زبان می‌نامد و درصدد ارائه مثال‌هایی بر می‌آید كه با استفاده مناسب از زبان مسائل فسلفی نه حل، كه منحل شوند. جاناتان لیر نیز در كتاب «فروید» كه ترجمه فارسی آن به تازگی منتشر شده درصدد بر‌می‌آید روانكاوی- و به‌خصوص مبدع آن یعنی فروید- را بر روی كاناپه روانكاوی بخواباند و سؤال‌های چالشی را با او در میان بگذارد كه به‌مثابه

ادامه مطلب ›

به دست آوردن؛ از دست دادن

به دست آوردن؛ از دست دادن باور نمی‌کنم؛ اندوهی چنین عمیق را… انگار خاکستری شده‌ام. پلک هایم سنگین است، فکر کنم دارد گریه ام می گیرد. گاه آرامم، گاه بی‌قرار. بااحساس گناه، خشم و نفرت؛ چرا با من چنین کردی؟ چرا رهایم کردی؟ تنها شده‌ام، تنهای تنها. بدون تو زندگی برایم بی‌معناست. بدون تو از آن کوچه گذر نخواهم کرد. شاید بهتر باشد من هم دیگر نباشم. نمی فهمم، اصلا چه مرضی است زندگانی که آخرش مرگ است! در این مدت که نبودی آنقدر زجر کشیدم که اگر زنده بودی خودم می کشتمت. از لحظه‌ای که روانشناسی از اسب تروای

ادامه مطلب ›

اندیشه‌های نابِ…

اندیشه‌های نابِ اندیشمندان ناباب مقدمه تاریخ فلسفه حکایت از این دارد که از قضا اغلب اندیشه‌های ناب محصول تفکر اندیشمندانِ ظاهراً ناباب (!) بوده است، متفکرانی که همساز و همسو با عرف زمانۀ خویش نبوده‌اند و هر کدام نیز به نحوی تاوان ناسازگاری خود را پرداخته‌اند، از سقراط و سنکا در دوران باستان گرفته تا سارتر و سیمون دوبووار در قرن بیستم، آنان که به نظر بسیاری از مردم و حاکمان روزگار خویش آدم‌های غریبی بودند. گویی خلاف رودخانه شنا کردن از شرایط فلسفه‌ورزی اصیل است و از همرنگی با جماعت اندیشۀ نابی متولد نمی‌شود. اما به‌راستی «اندیشۀ ناب» چه

ادامه مطلب ›

نه دربارۀ مرگ، دربارۀ زندگی

نه دربارۀ مرگ، دربارۀ زندگی «همه می‌میرند» نه درباره مرگ که دربارهٔ زندگی است؛ بدون هیچ تلاشی برای پیراستن یا فروکاستن آن. رِژین، بازیگری شیدا و شیفتهٔ حیات و حرکت، در تکاپوست تا به‌وسیلهٔ هنر خود از همتایانش فراتر رود و با شهرت جهانی‌اش جاودانگی بیابد. او که برای اثبات یگانگی خود دست و پا می‌زند مردی را ملاقات می‌کند که قرن‌ها پیش فرمانروای شهری بوده و برای برتری یافتن آن بر شهرهای دیگر و یکپارچه کردن جهان در فرمانروایی مطلق خود، عمر جاودانه طلب می‌کند. با مقدمهٔ رویارویی این دو نفر، دوبوار پاره‌ای از تاریخ تمدن بشر را در

ادامه مطلب ›

با جاودانگی

با جاودانگی انسان موجودی است که بودگی خود را در جاودانگی جستجو می‌کند این تمایل همیشگی به ابدیت در بشر از ابتدای تاریخ تا به امروز بوده. شاید آرزوی جاودانگی از طمع و آزی باشد که دائماً به آنها چنگ انداخته و هر قدر بیشتر داشته بیشتر خواسته. شاید از این خیال سر برآورده که با عمر دراز با تلاش و ثروتی ابدی میتواند با رنج ونابه‌سامانی‌های این جهان بجنگد. اگر بشر با همه محدودیت‌های فیزیکی و جسمی در دریایی از زمان و ثانیه‌ها غرق شود، و مرگ جایی در زندگی جسمی او نداشته باشد چه بر سر او خواهد

ادامه مطلب ›

مرگ در پیش رو

مرگ در پیش رو همه می‌میرند… شاید این روزها بیش از همیشه به این واقعیت نزدیکیم که همه می‌میرند. مرگ در یک‌قدمی ماست و نَفَس به نفَس تعقیبمان می‌کند. درست در همین روزهاست که هر چیز ساده‌ای در گذشته خواستنی و ارزشمند جلوه می‌کند؛ انگار آنقدر مهم بوده‌‌اند که پای زندگی بدون آنها لنگ می‌زند. به‌قول شاهرخ مسکوب: «مرگ هرچند به‌اندازهٔ زندگی طبیعی و عادی‌ست، ولی با این‌همه پدیدهٔ عجیبی‌ست، همه‌چیز را دگرگون می‌کند و از همه بیشتر عادی بودن زندگی را». انگار پسِ پشتِ مرگ است که زندگی معنا می‌یابد. حالا اگر نامیرا باشیم چطور؟ اگر زندگی جاودانه داشته

ادامه مطلب ›