زنان تشنۀ قدرت
□ عطش قدرت
«…تحتتأثیر تضادِ آنچه از رویدادهای سال ۱۹۷۰ میدانستم و نحوۀ روایت قرار گرفتم. در گزارش فقط شادی بود و خوشحالی. هلند، سپس بلژیک و لوکزامبورگ طبعاً از جور و ستم در آغوش آزادی لغزیده بودند و انقلاب چیزی نبود جز یک زایمان بیدرد بزرگ. هیچ حرفی از درگیری و غارت و جنگ داخلی در فریز و قتلعام لمبورگ نبود.»
حکومت ساقط شده است، مردان از رأس قدرت به زیر کشیده شدهاند و زنان حکومت را تماماً در ید قدرت خود دارند. سالهاست مرزهای کشور به روی بیگانگان بسته شده و جهان فقط با اطلاعاتی از وقایع امپراتوری زنان خبر دارد که سران صلاح میبینند منتشر شود.
«برای اینکه از سر حواسپرتی کلمههای ممنوعه از دهانت درنرود، بهتر است دیگر اصلاً نه بنویسی، نه حرف بزنی. اینطوری خیالت راحت است که اشتباه نمیکنی.»
ژودیت، «شبانِ» زنان، که پس از مرگ مادرش جانشین او شده آن سرزمین را با مُشت آهنین اداره میکند؛ مضحکهای سیاسی در دل رژیمی هذیانزده که تمام شعارهای پیش از انقلابش را کنار گذاشته و در کار خلق ارزشها و شعارهای جدید است.
«جوان که بودم، اوایل انقلاب همهجا دیوارهایی از این دست پیدا میشد که روی آنها تصاویر مردان قدرتمند رژیم سابق ترسیم میشد و کثیفشان میکردیم. کسی نمیداند چرا این دیوارها ناپدید شدند.»
بهموازات روایت اصلی، خاطرات پرستاری معمولی پیش کشیده میشود که به حریم شبان راه مییابد و واقعیتِ پارانویایی قدرت و مواهب کارگزاران حکومت و بلهوسیهای جنونآمیز آنها را به تصویر میکشد. «زنان تشنهٔ قدرت» تأملی است در باب دلایل و تأثیرات تعصب و فساد در ساختار حکومتهای تمامیتخواه از هر سنخ.
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.