طبیعت انسان
جورج سیمپسون، دیرینشناس آمریکایی و از معماران تلفیق تکاملی مدرن، میگوید «انسان چیست؟» احتمالاً عمیقترین پرسشی است که انسان تاکنون پرسیده است. اما این پرسش تازهای نیست و بیش از دو هزار سال است که فیلسوفان دنبال وجه تمایز میان انسان و سایر جانوران بودهاند. هدف نهایی علوم انسانی شناخت ویژگیهاست. این همان چیزی است که گاه ذات یا سرشت انسان نامیده میشود و تمام ویژگیهایی را در بر میگیرد که معمولاً تمامی انسانها از آن برخوردارند.
روان انسان لوح نانوشته نیست. و فرهنگ تنها عاملی نیست که هویت ما را میسازد. این چیزی است که تجربۀ تاریخی ما به عنوان یک گونه بر آن صحه میگذارد و در ادبیات و دانش عمومی بازتاب گستردهای یافته است. اما طبیعت انسان از کجا آمده است؟ ما موجودی نیستیم که بر اساس یک طرح منطقی مهندسی شده باشیم. طبیعت انسان اگرچه شکل معینی دارد اما ثابت نیست و در گذر زمان شکل گرفته است. پیچوخمهای روان ما حکایت از پیچوخمهایی دارند که در طول تاریخ طولانی تکامل خود طی میلیونها سال از آنها عبور کردهایم و هر یک نقشی ماندگار بر طبیعت ما باقی گذاشتهاند.
با این حال، جهان ما در گذشتۀ نزدیک تغییر بسیاری کرده و در بسیاری موارد عمل به دستورهای تکاملی خوشبختی فردی و اجتماعی ما را تضمین نمیکنند. آیا طبیعت انسان را میتوان تغییر داد؟ یا باید با شناخت آن فریبش داد و مدیریتش کرد؟ به گفتۀ نیچه، فیلسوف آلمانی، «انسان چیزی است که بر او چیره میباید شد.» اما با چشمانداز کنونی بعید به نظر میرسد که امکان تغییر در طبیعت انسان در آیندۀ نزدیک فراهم شود. اما شناخت آن میتواند به ما کمک کند که از طریق دستکاری و تنظیم محیط و بعضی مداخلههای دیگر از چالههای طبیعتمان پرهیز کنیم و در آنها نیفتیم. این توانایی حاصل از شناخت در مواردی ممکن است سرنوشتساز باشد.
در کتاب «در جستوجوی طبیعت»، با نثری جذاب و دقیق که دو جایزۀ پولیتزر برای نویسندهاش به ارمغان آورده، خواهیم دید که تعدادی از برجستهترین اندیشمندان معاصر دربارۀ ابعاد گوناگون طبیعت انسان، از جنسیت و خشونت گرفته تا فرهنگ و اخلاق، چه میگویند و ما چگونه موجودی هستیم.
تحریریۀ نشر نو
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.