کارِ جان آشنا، کارِ جان پالا
شک نیست که برای کسی که با زندگی و احوال و آثار فرزانگان و عارفان سر و کار داشته است جانِ کلام مور طنینی آشنا دارد: «هر کسی را بهرِ کاری ساختند/مهرِ آن را در دلش انداختند» با این حال، آنچه سخنِ مور را نامکرّر و همچنان با حلاوت میکند، چنانکه دیگران نیز گفتهاند، صداقت اخلاقی و هوشمندیِ ذهنیِ مور در طرح و پروراندن و قبولاندنِ مطالب و مدّعیاتِ خود است. نیز سبکِ بیان و نگارشِ او است که، جز در مواضعی اندک، همیشه از رسایی و شیوایی بهرهمند و از ابهام، ایهام، و تعقید عاری است. این نکته اختصاص به این کتاب ندارد و در همۀ کتابهای نشریافتۀ مور صدق میکند.
به گمان راقم این سطور، التزام عملی به آنچه مور تعلیم میدهد بهویژه از دو حیث صعوبتِ فراوان دارد: یکی اینکه نیازمندِ ممارستِ فراوان برای یافتن تحملِ تنهایییی است که نتیجۀ گریزناپذیرِ طیِ طریق در راهِ یکتا، یگانه، و اختصاصی خود است، به گفتۀ خود مور: «بخشی از [فرآیندِ] یافتنِ روح این است که از این عادتِ مانندِ دیگران اندیشیدن آگاه شوی و به راهِ خود بروی. جدا شدن از آنِ کسانی که به تو احساسِ تعلق و هدف میدادهاند بسا که دردناک باشد، امّا روحات در خطر است.»
و دیگر اینکه محتاج تمرین در صرفنظر از فرآورده، نتیجه، و موفقیت و حَصرِ توجه به فرآیند، سعی و کوشش، و بلوغِ شخصیت است. باز هم به گفتۀ خود مور: «نکته صِرفِ موفقیت نیست، بل، از طریقِ سعی تبدیل شدن به شخصی عمیقتر، پیچیدهتر، و بالغتر است. بگذار تا کیمیای سیر و سلوکِ طاقتشکنات در منشات حک شود و تو را به شخصیتی پرمایه بدل سازد. در این حال، هر کاری بکنی کیفیّت تجربهات و ظرفیّت پخته شدن به مَدَدِ آن را خواهد داشت.»
در عین حال، این دو وجه صعوبت سرِ سوزنی از درستی آموزههای مور نمیکاهند. کدام چیزِ شریفای است که بهسهولت دستیافتنی باشد؟
مصطفی ملکیان
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.