گویی که سرِ گلابدان است!
نسل ما ایرج پارسینژاد را بیش از هر چیز با کتابهایی که در تاریخ نقد ادبی در ایران نوشته است، میشناسد. همکاری مستمر او در این سالها با انتشارات سخن سبب شد، مجموعهای از کتابهایی با محوریت تلاشهای روشنفکران و روشنگران ایرانی در زمینۀ نقد ادبی به قلم پارسینژاد، زینتبخش کتابخانههای اهالی فرهنگ و ادبیات باشد. او در این کتابها به واکاوی رابطۀ بسیاری از پژوهشگران فرهنگ با نقد ادبی پرداخت و کارنامۀ بزرگانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، زینالعابدین مراغهای، صادق هدایت، علی دشتی، پرویز ناتل خانلری، فاطمه سیاح، احسان طبری، عبدالحسین زرینکوب و… را از حیث رابطه با مقولۀ نقد ادبی از نظر گذراند.
پارسینژاد که حالا ۸۳ سال دارد، در اثر تازۀ خود، «یادها و دیدارها»، خاطرات خود از چند دهه کار در سمتهای مختلف و دوستیهایش با بزرگان فرهنگ و هنر و اندیشۀ ایرانی را روی کاغذ آورده است. خاطراتی بسیار خواندنی که افزون بر جذابیت، اسنادی قابل رجوع از تاریخ فرهنگ و هنر را نیز ارائه کردهاند. برای بررسی میزان اهمیت این کتاب، لازم است بدانیم که پارسینژاد افزون بر پژوهشهایی که در حیطۀ نقد ادبی انجام داده، در این ۸۳ سال به چه کارهایی اشتغال و با چه افرادی رابطه داشته است تا از این منظر بتوان جایگاه خاطرات او از این سالهای رفته را نیز تبیین کرد. در این نوشتار، مختصری با کتاب «یادها و دیدارها» و مؤلفش آشنا خواهیم شد.
پارسینژاد و تحصیلاتش
ایرج پارسینژاد در سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ دورۀ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گذراند. این دوره، یکی از دورههای طلایی دانشگاه تهران و مخصوصاً دانشکدۀ ادبیات آن بود چرا که بسیاری از نامدارترین اساتید ادبیات در قرن اخیر، در این برهۀ زمانی در دانشگاه تهران مشغول تدریس بودهاند. ابراهیم پورداوود، بدیعالزمان فروزانفر، محمدتقی مدرس رضوی، جلالالدین همایی، پرویز ناتل خانلری، محمد معین، ذبیحالله صفا، حسین خطیبی، لطفعلی صورتگر و صادق کیا تنها بخشی از نامهای بزرگی هستند که در این زمان در دانشکدۀ ادبیات، استاد بودند و پارسینژاد فرصت درک محضر تمامی این اساتید را پیدا کرده است. این فرصت مغتنم سبب شد که او خاطراتی بیواسطه از تدریس، محیط کلاسها، خلقیات و برخوردهای این اساتید داشته باشد که بخش قابل توجهی از این خاطرات در کتاب پیشرو گنجانده شده است.
از این گذشته، پارسینژاد در کنار درس خواندن در دانشگاه، فعالیتهای فرهنگی دیگری نیز انجام میداد که سبب میشد افزون بر استادانش در دانشکده ادبیات، به حضور دیگر اساتید نیز برسد و بتواند از آنها نیز خردهروایتهایی خواندنی ارائه کند. برای مثال او در دی ماه ۱۳۳۹ مجلسی در سالگرد مرگ نیما یوشیج در تالار فردوسی دانشکدۀ ادبیات برپا نمود که شرح چگونگی برپایی این برنامه بینهایت خواندنی است.
پارسینژاد و مشاغلش
یکی دیگر از زمینههایی که سبب شد، دکتر پارسینژاد فرصت همنفسی با بسیاری از اساتید و بزرگان را داشته باشد، مؤسسات و مجموعههایی است که او در دوران حضورش در ایران، با آنها همکاری نمود. پارسینژاد در تصحیح جلد دوم کتاب «سمک عیار» با ناتل خانلری همکاری کرد و این فرصت سبب شد که او بتواند گاه و بیگاه به خانه ییلاقی خانلری در خیابان مقصودبیک شمیران برود و با این استاد عالیرتبه همنفس باشد.
پارسینژاد در دورۀ دانشجویی، به واسطۀ همشهری بودن و رفاقتی که با زندهیاد نجف دریابندری داشت، فرصت این را یافت که در مؤسسۀ انتشاراتی فرانکلین شاغل شود. او به جای مجید روشنگر، در قسمت تولید مؤسسه مشغول به کار شد و همین امر سبب شد که خاطراتی خواندنی از اصحاب فرانکلین نظیر همایون صنعتیزاده، نجف دریابندری، علیاصغر حکمت، اسماعیل سعادت و دیگران داشته باشد.
همچنین او از ابتدای شکلگیری ایدۀ بنیاد فرهنگ ایران به ریاست دکتر خانلری، در کنار او بود و به عنوان پژوهشگر افتخاری با این نهاد مهم همکاری کرد. افزون بر خانلری، اساتیدی چون احمد تفضلی، مهرداد بهار، شفیعی کدکنی، محسن ابوالقاسمی و هوشنگ رهنما نیز در این برهۀ زمانی با بنیاد همکاری داشتند و پارسینژاد خاطراتی از آنان نیز دارد. او در کتاب نوشته که حقوق این محققان به پانصد تومان نیز نمیرسید و دکتر خانلری میکوشیده برای آنها جایی دیگر هم کاری پیدا کند و ادامۀ همکاری آنها را در بنیاد به صورت پارهوقت درآورد.
اما شاید مهمترین فعالیت پارسینژاد در حوزههای فرهنگی را باید به زمستان ۱۳۴۷ و همکاری او با تلویزیون ملی ایران مربوط دانست. پارسینژاد در تلویزیون به تولید برنامههای فرهنگی و ادبی پرداخت و بخشی از این برنامهها حقیقتاً در نوع خود یگانه و بیتکرار بودهاند. «در جستوجوی زبان معیار»، «هنر و اندیشه»، «ادبیات جهان»، «شهر آفتاب» و «دفتر روز» از جمله برنامههایی بودند که پارسینژاد در مدت فعالیت خود در تلویزیون آنها را هدایت و سردبیری نمود و در برخی از این برنامهها میزبان بسیاری از اساتید ادبیات و هنر، شاعران و نویسندگان نامآشنای روزگار بود. خود او مینویسد: «نمیدانم بعد از انقلاب اسلامی بر سر این مصاحبه[ها] که… از اسناد تاریخی ملی ماست، چه آمد. امیدوارم در آرشیو تلویزیون مانده باشد و روزی که غبار کینهها فرونشیند نوارهای فیلم و ویدیوی آنها بیرون بیاید و مردم حداقل چهره و صدای این مردان بزرگ تاریخ معاصر را ببینند و بشنوند.»
پارسینژاد و دوستانش
تنفس مدام پارسینژاد در هوای هنر و ادبیات در تمام سالهای زندگیاش سبب شد که او بتواند دوستان نزدیکی از اهالی فرهنگ و هنر پیدا کند. محمدعلی جمالزاده، محمدجعفر محجوب، ایرج افشار، فریدون آدمیت، مجتبی مینوی، فریدون مشیری، عبدالحسین زرینکوب، صفدر تقیزاده، محمدرضا شفیعی کدکنی، بهرام بیضایی و داریوش شایگان تنها بعضی از نامهایی هستند که او یا با آنها سابقه دوستی داشته و یا از طریق دوستانش، توانست فرصت دیدار و گفتوگو با آنها را پیدا کند.
افزون بر آنچه گفته شد، دکتر پارسینژاد سفرهایی نیز به چهارگوشۀ جهان داشته که از این سفرها تجارب و خاطراتی برای او به دست آمد که خواندنی است. سفر و اقامت طولانی مدت او در ژاپن و تدریس در دانشگاههای این کشور، حضور در جشن یکصد و هفتاد و پنجمین سال تولد میرزا فتحعلی آخوندزاده در شوروی و ادامۀ تحصیل در دانشگاه آکسفورد و اقامت در این شهر، سبب شد که خاطرات او از تمامی این سفرها و اقامتها، «یادها و دیدارها» را به کتابی خواندنی و ارزشمند مبدل کند.
پیمان طالبی
منبع: سازندگی | شمارۀ ۱۰۲۴