عصیان علیه ارزشهای مستقر
«خون دیگران» احتمالاً از پیچیدهترین آثار داستانی سیمون دوبوار به شمار میرود. این پیچیدگی البته چندان ارتباطی به محتوای اثر ندارد بلکه به فرم روایی آن مربوط است. در این کتاب راوی داستان سوم شخص است اما نه دانای کل؛ روایت سیال است، یعنی در طول داستان پیوسته جای راوی با شخصیت اصلی عوض میشود، گویی که برخورد ما با شخصیتها دوسویه باشد. یعنی ما در مقام خواننده هم ناظر جریان کلی داستان هستیم و هم با کلیت آن برخورد ذهنی داریم.
هرچند «خون دیگران» شخصیتهای زیادی دارد، تمرکز اصلی دوبوار در این داستان بر روی «هلن» است و تحولاتی که او در روند داستان تجربه میکند. رمان در خلال جنگ جهانی دوم روایت میشود. هلن که دختری سربههوا و فارغ از وقایع پیرامون خود است در طول داستان بهشکل درخشانی دستمایۀ تحولات اساسی میشود: یکی حملۀ آلمان نازی به فرانسه و متعاقب آن سقوط کشور محبوبش در دام دولتی دستنشانده و مزدور؛ و دیگری آشنایی و سپس دلدادن به «ژان»، جوانکی کمونیست که معنای زندگی را در عصیان و انقلاب علیه ارزشهای مستقر میپندارد.
چنان که رایج است، تنها چند خطای کوچک میتوانست این تحولات را به شعارهای بسیار سطحی و بیخاصیت در رمان تبدیل کند. اما دوبوار از پس این کار خطیر برآمده و تحول هلن بهنوعی خواننده را هم متحول میکند. او که دختری بیتوجه به وضعیت سیاسی و اجتماعی است بهزودی درمییابد که اتفاقاً برای داشتن زندگیِ متفاوت و ارزشمند باید علیه کاستیها برآشوبد و حقخواهی کند…
دوبوار در این داستان گیرا، بی آنکه اشارهای به فمینیسم بکند، هنرمندانه روح اثر را با آن آغشته و در نهایت متنی دغدغهمند و پیشرو خلق کرده است.
مهرداد کولاب