شاعر در کنار جلاد
شاعر در کنار جلاد در بعضی معرفیهای فارسی این کتاب نوشتهاند «رمانی طنزآمیز». توصیفی گمراهکننده و سرسری از رمان نویسندهای بانظام چون کوندرا. درست است که کوندرا، هم در رمانهایش هم در مقالات و یادداشتهایش، طنز را ارج
شاعر در کنار جلاد در بعضی معرفیهای فارسی این کتاب نوشتهاند «رمانی طنزآمیز». توصیفی گمراهکننده و سرسری از رمان نویسندهای بانظام چون کوندرا. درست است که کوندرا، هم در رمانهایش هم در مقالات و یادداشتهایش، طنز را ارج
سرانجام تن میدهیم، مشتاقانه خوانندهای که مختصر آشنایی با براین مگی دارد، چندان در بند ادبیت یگانه رمان این فلسفهدانِ مشهور نخواهد بود. او پیشاپیش مفروض میگیرد که از فیلسوف یا فلسفهدان حرفهای رمان به معنای دقیقِ کلمه
پاندمی ملال تا حالا شده حوصلهتان از چیزی سر برود؟ از کتابی، کاری، بحثی. چه میکنید؟ احتمالاً سر خودتان را با چیزی دیگر گرم میکنید. حال اگر از این کار جدید هم حوصلهتان سر برود چه؟ باز هم
آن بالا نوشته شده است… شاهکارهای ادبی نیازی به معرفی ندارند. دن کیشوت را چگونه باید معرفی کرد؟ یا تریسترام شندی را؟ یا مثلاً کمدی الهی را؟ «ژاک قضا و قدی و اربابش» هم از همینهاست. نه نیازی
کافکا: انسان خاکستری از هر نویسندهای تصویری ذهنی داریم. پرترهای از او برایمان میشود جلوۀ جسمیاش، بعد آن جسم راه میافتد کارهای متناسب با تصوری را انجام میدهد که ما از او برای خودمان ساختهایم. تصویر ذهنی را
بیخویشتنی فلسفی چرا دریابندری نهایتاً از برابرنهاد مرسومتر «ازخودبیگانگی» برای Alienation احتراز میکند، برابرنهاد کمکاربردتر «بیخویشتنی» را برمیگزیند، و نام کتاب خود را میگذارد «درد بیخویشتنی»؟ آیا میتوان گفت که او برای یافتن برابرنهاد بهنظر مترجمانۀ خود «میفلسفد»؟
روسیهٔ مخوف روسیه: سرزمین داستایفسکی و تالستوی و دورهٔ موسوم به «زرین» در ادبیات؛ سرزمین تزارها؛ نارودنیکها؛ انقلاب؛ کمونیسم؛ سرزمین یسهنین و ماندلشتام و آخماتوا و دورهٔ موسوم به «سیمین» در ادبیات؛ مُلک طلق استالین؛ گولاک و تصفیههای
کاموی عاشق «راز وجود آدمی، نهتنها زیستن، بلکه داشتن چیزیست که بهخاطر آن زندگی کند» برادران کارامازوف فئودور داستایفسکی در سال ۲۰۱۸ انتشارات گالیمار نامههای عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس را منتشر کرد. کاترین کامو، دختر آلبر
از درکِ یک پایان، تا… رمانِ فقط یک داستان را از منظری میتوان ادامهی تأملاتِ داستانیِ جولیان بارنز دربارهی حافظه و زمان دانست. بنمایهی اصلیِ رمانِ مشهورِ او درکِ یک پایان نیز بهواقع همین احضارِ گذشته، و در