شاعر در کنار جلاد

در بعضی معرفی‌های فارسی این کتاب نوشته‌اند «رمانی طنزآمیز». توصیفی گمراه‌کننده و سرسری از رمان نویسنده‌ای بانظام چون کوندرا. درست است که کوندرا، هم در رمان‌هایش هم در مقالات و یادداشت‌هایش، طنز را ارج می‌نهد و دن کیشوت و تریسترام شندی را می‌ستاید و خود حتی بن‌مایه‌ اولین رمانش را بر «شوخی»‌ای ساده می‌نهد که تا انتها همه چیز را به‌دنبال خود می‌کشد. اما کار کوندرا چیزی است ژرف‌تر و پرشاخ‌وبرگ‌تر از طنز. اگر «زندگی جای دیگری است» گهگاه لبخند ـــ و دقیق‌تر بگوییم پوزخند ـــ بر لب خواننده می‌آورد، نه به این‌خاطر است که رگه‌های طنز دارد، بلکه هنر

ادامه مطلب ›

سرانجام تن می‌دهیم

‍ سرانجام تن می‌دهیم، مشتاقانه خواننده‌ای که مختصر آشنایی با براین مگی دارد، چندان در بند ادبیت یگانه رمان این فلسفه‌دانِ مشهور نخواهد بود. او پیشاپیش مفروض می‌گیرد که از فیلسوف یا فلسفه‌دان حرفه‌ای رمان به معنای دقیقِ کلمه توقع نمی‌رود. مگی از جنسِ کامو یا سارتر نیست که پیش و بیش از آنکه فیلسوف باشند، ادیب و داستان‌نویس‌اند. او به سبب مصاحبه‌هاش با متخصصان در باب فلاسفه‌ی بزرگ و فلسفه‌ی تحلیلی شناخته است؛ نیز به سبب تک‌نگاری‌هاش درباره‌ی پوپر و شوپنهاور و داستان/ سرگذشت فلسفه‌اش. دغدغه‌ی اصلیِ او فلسفه است. اما، این آگاهی از لذت خواندن رمان او نمی‌کاهد.

ادامه مطلب ›

جایی که باران دشمن است

اندو در این رمان مسیحیت را به باتلاق ژاپن می‌کشاند. خبر رسیده که پدر فریرا، مبلغ عالی‌رتبه‌ی مسیحیت در ژاپن، تحت شکنجه‌های حکومت، از دینش برگشته و ایمانش را از دست داده است. سه نفر از شاگردان او که نمی‌توانند چنین چیزی را باور کنند راهی سفر به ژاپن می‌شوند تا فریرا را بیابند و به دنیای مسیحی ثابت کنند که شکست او غیرممکن است. رمان روایت سفر یکی از این شاگردان، سباستین رودریگز، در ژاپن است: خداوند سکوت کرده و تنها باران می‌بارد. تمام صحنه‌های رمان نم کشیده و رطوبت همه چیز را پوسانده است، حتی ایمان مسیحی را.

ادامه مطلب ›

گفتگو با ناصر غیاثی

گفتگوی زنده با مؤلفان و مترجمان گفت‌وگو با «ناصر غیاثی» مهمان این هفتۀ «لایو نو» با اجرای «ندا نوری» ناصر غیاثی نویسنده و مترجم ادبیات آلمانی است و دانش‌آموختۀ دانشگاه اف. یو. برلین. او پس از سه دهه زندگی در آلمان، چند سالی‌ست که در ایران ساکن شده است. از وی مقالات و یادداشت‌های متعددی در روزنامه‌ها و رسانه‌ها در حوزۀ ادبیات منتشر شده و «تاکسی‌نوشت‌ها» اثر طنزی‌ست که او چند سال پیش در ایران منتشر کرده است. از ایشان تا کنون شش کتاب در نشر نو منتشر شده است؛ از جمله کافکا در خاطره‌ها و یاکوب فون گونتن. ■

ادامه مطلب ›

زوال تولستوی

رمان‌های سقوط و زوال همیشه تاریک‌اند، «مارش رادتسکی» از همه تاریک‌تر. فرض کنید تولستوی با عینک کافکا بنویسد. نه از آن شادی و رستگاری مذهبی تولستوی خبری هست نه از تجربه‌های جذاب فرمی و ساختاری کافکا. «مارش رادتسکی» چنین چیزی است. توصیف‌های تمام‌نشدنی و سنگین اواخر قرن نوزدهم در فضای به شدت غم‌زده و افسرده‌ی اوایل قرن بیستم. «مارش رادتسکی» داستان سقوط و زوال خانواده‌ی تروتاست. خانواده‌ای نیمه‌نظامی-نیمه‌کارمند که در حکومت فرانتس یوزف اول اوج می‌گیرند و به سوی زوال خود پیش می‌روند. داستان تاریک سه نسل از یک خاندان که به مرگی بی‌صدا ختم می‌شود. «مارش رادتسکی» داستان زوال

ادامه مطلب ›

پاندمی ملال

تا حالا شده حوصله‌تان از چیزی سر برود؟ از کتابی، کاری، بحثی. چه می‌کنید؟ احتمالاً سر خودتان را با چیزی دیگر گرم می‌کنید. حال اگر از این کار جدید هم حوصله‌تان سر برود چه؟ باز هم یک کار دیگر؟ تا کجا؟ تا حالا شده حوصله‌تان از همه چیز سر برود؟ دقیقاً همه چیز. چه می‌توانید بکنید؟ هیچ. هیچ چیز برایتان معنا ندارد. هیچ چیز برایتان جذاب نیست. هیچ چیز سرتان را گرم نمی‌کند. انگار کار شما با هستی تمام شده و دیگر به این جهان تعلق ندارید. اینجا همان جایی است که به آن «ملال» می‌گویند. باید بخت یارتان باشد

ادامه مطلب ›

گفت‌وگو با مهری بهفر

گفتگوی زنده با مؤلفان و مترجمان برنامۀ ویژۀ «لایو اینستاگرام» نشر نو در هفتۀ بزرگداشت فردوسی مهمان برنامه: مهری بهفر مجری: ندا نوری مهری بهفر نویسنده و پژوهشگر است و در دانشگاه ادبیات فارسی درس می‌دهد. از وی مقالات متعددی در زمینهٔ شعر کلاسیک فارسی و شعر و داستان معاصر و بازخوانی تاریخ شفاهی زنان ایران منتشر شده است. از ایشان تا کنون پنج دفتر از «شاهنامه، تصحیح انتقادی و شرح یکایک ابیات» منتشر شده و دفترهای بعدی به‌تدریج منتشر خواهد شد. «شاهنامه در دو بازخوانی، شاهرخ مسکوب» نیز با ویرایش ایشان در نشر نو منتشر شده است. همچنین او

ادامه مطلب ›

آن بالا نوشته شده است…

شاهکارهای ادبی نیازی به معرفی ندارند. دن کیشوت را چگونه باید معرفی کرد؟ یا تریسترام شندی را؟ یا مثلاً کمدی الهی را؟ «ژاک قضا و قدی و اربابش» هم از همین‌هاست. نه نیازی به معرفی دارد نه اصلاً می‌شود معرفی‌اش کرد. مثلاً چه بگوییم؟ بگوییم دیدرو پدر رمان‌نویسان پست‌مدرن است و تمام آن‌ها بازی با قواعد مألوف رمان را از همین داستان ژاک یاد گرفته‌اند؟ کافی نیست. یا بگوییم این رمان بهترین پاسخ به این پرسش است که چگونه در یک داستان جذاب می‌توان بر رابطه‌ی واقعیت و داستان و فاصله‌ای که با یکدیگر دارند فکر کرد؟ کافی نیست. یا

ادامه مطلب ›

کافکا: انسان خاکستری

از هر نویسنده‌ای تصویری ذهنی داریم. پرتره‌ای از او برایمان می‌شود جلوۀ جسمی‌اش، بعد آن جسم راه می‌افتد کارهای متناسب با تصوری را انجام می‌دهد که ما از او برای خودمان ساخته‌ایم. تصویر ذهنی را یا از زندگی‌نامه‌ها و خاطرات نویسنده برمی‌گیریم، یا خودمان بنا بر دریافتمان از آثار او می‌سازیم. اما تصویر ذهنی ما از نویسنده اصولاً و درنهایت تألیف ذهن ماست. یک‌چیزهایی را از این‌ور آن‌ور می‌گیریم و کُلاژ دلخواهمان را می‌سازیم. مثلاً ممکن است پروست را در میهمانی فلان کنتس احضار کنیم، یا در اتاق‌کار عایق‌بندی‌شده‌اش روی تخت در حال تصحیح نسخه‌ی مطبعی  (بنا بر تصویر سلست

ادامه مطلب ›