یاکوب فون گونتن
یاکوب فون گونتن کتاب عجیبی است. بسیار امروزی به نظر میرسد و اثر بسیار گستردهای در طیف متنوعی از نویسندگان گذاشته است چنان که خواندن آن را بر هرکس که به ادبیات علاقه دارد واجب میشمارند و در سالهای اخیر روبرت والزر دوباره با اقبالی عجیب روبهرو شده است.
یک کمدیِ سیاه درباره تحصیل در آموزشگاهی شبانهروزی. روبرت والزر در این رمان، از زبان پسری محصل و با طنزی تلخ، داستان محصلانی را روایت میکند که مدرسه آنها را مطیع و فرمانبردار و حقیر بار آورده است. سوزان سانتاگ هستۀ اخلاقی هنر روبرت والزر را انکار قدرت و سلطه میداند.
مصداق این دیدگاه سانتاگ دربارۀ آثار والزر را در رمان یاکوب فون گونتن بهروشنی میتوان دید. راوی این رمان ضمن تشریح ساختار بسته مدرسه و شخصیت و ویژگیهای رفتاری شاگردان آن و نیز شرح احساسات خود نسبت به آنچه در اطرافش میگذارد، گویی بهطور ضمنی مناسبات قدرت و روانشناسی اربابی و بردگی را ترسیم میکند. هرمان هسه نیز باور دارد کـه اگـر والـزر صد هزار خواننده میداشت، جهان جایی بهتر و دلپذیرتر میشد.
مشهور است که کافکا از ستایشگران والزر بوده است و، جز آن، نوشتههای این دو نیز سخت شبیه هماند. در کنار کافکا، والتر بنیامین نیز از ستایشگران پُرشور کار روبرت والزر بوده است. او دربارۀ والزر مینویسد:
«این داستانها (نوشتههای والزر) بهطرز کاملاً غیرمعمولی لطیفاند و این را هرکسی درمییابد. ولی هرکسی این را نمیبیند که نهفقط تنش عصبی زندگی تبهگن بلکه احساس ناب و زنده و پویای زندگی نیز در آنها نهفته است.»
«ما دانشآموزان، من و کراوس و شاخت و شیلینسکی و فوکس و پتر درازه و بقیه، در یک نقطه مشترکیم؛ در فقر و در وابستگی مطلق. حقیریم ما، حقیر تا سرحد بیلیاقتی. همه به هر کسی که یک مارک پول توجیبی داشته باشد، به چشم شاهزادهای والامقام نگاه میکنند. ولخرجیهای آدمی سیگاری مثل من ایجاد نگرانی میکند.
همه ما لباس یکشکل میپوشیم. خُب این لباس فرم پوشیدن خوار و خفیفمان میکند و در عین حال ارتقایمان میدهد. ظاهر ما مثل بردههاست و این در ظاهر مایه ننگ است، اما توی این لباس خوشگلیم و همین ما را از ننگِ آن عده از آدمهایی دور میکند که در لباس شخصی خودشان، که پارهپوره و کثیف است، ول میچرخند.»
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.