واپسین حرفهای یک فیلسوف
اولین چیزی که در خصوص این کتاب توجه ما را به خود جلب میکند، حجم آن است؛ البته بعد از نام نویسنده. این کتاب کوچک برای قدوقوارۀ نویسندۀ بزرگ آن کوچک جلوه میکند. به همین دلیل شاید عیب کتاب به شمار آید. ولی من تصور میکنم مزیت اصلی کتاب همین است. میپرسید چرا؟ خب علتش را توضیح میدهم.
همۀ کسانی که با فلسفه آشنا هستند، براین مگی (۱۹۳۰-۲۰۱۹) را میشناسند. اساساً بسیاری از آنها آشنایی با فلسفه را مدیون او هستند. کارهای او برای معرفی و گسترش فلسفه بیبدیل است. مگی با برنامههای بینظیر تلویزیونی و گفتگوهای فلسفی فوقالعاده تقریباً همه را مشتری فلسفه کرد. کتابهای مفصلی همچون «فلاسفۀ بزرگ»، «مردان اندیشه»، «سرگذشت فلسفه» و «فلسفۀ شوپنهاور»، برای علاقمندان به فلسفه شناخته شده هستند. با توجه به این زمینه و سابقه میتوان وضعیتی خیالی را تصور کرد تا ارزش این کتاب معلوم شود.
فرض کنید با براین مگی روبهرو میشدیم و این سؤال را میپرسیدیم: شما کتابهای حجیمی تألیف کردهاید، کنار فیلسوفان بزرگی نشستهاید، با آنها مفصل گفتوگو کردهاید و خلاصه همهجوره با فلسفههای بزرگ و فیلسوفان نامدار سروکار داشتهاید. اکنون پس از عمری کار فلسفی و با در نظر گرفتن این وضع، در فلسفه به چه نتیجهای رسیدهاید و جمعبندی شما از آن همه مباحث فلسفی چیست؟ در یک کلام، ما خیلی کنجکاویم فلسفۀ شخصی شما را بدانیم، جناب مگی.
سؤال جالبی است، مگر نه؟ آن هم از کسی مثل براین مگی. خب این کتاب کوچک پاسخ همین سؤال است و به همین دلیل برای افراد کنجکاو بسیار جالب خواهد بود. حجم اندک کتاب هم به معنای گزیدگی و پختگی مباحث است. مگی یکراست به سراغ اصل موضوع میرود و بدون وراجی و حاشیهروی و حرفهای اضافه اندیشههای خالص خود را ارائه میکند.
کتاب «پرسشهای اولین و آخرین» آخرین اثر فلسفی اوست که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. میتوان حدس زد که مگی آخرین حرفهای فلسفی خود را در این کتاب جمعبندی کرده است. به عبارت دیگر، این کتاب فشرده و خلاصۀ یک عمر دانش و تجربه در حوزۀ فلسفۀ غرب است و لذا ارزش یکهای دارد. مگی میخواهد اندیشههای فلسفی خاص خود را به دست آورد. برای این منظور از سنت فلسفۀ غرب و برخی از فیلسوفان بزرگ بهره میبرد. اما به تصریح خودش چیزی که نقش مهمتری دارد، زندگی شخصی و تجربههای فردی اوست. بله؛ در این کتاب از تجربههای شخصی خودش هم برایمان مطالب جالبی تعریف میکند. به طور کلی او در این کتاب نمیخواهد به سوی فلسفهها و فیلسوفان برود و آنها را بفهمد. برعکس؛ او میخواهد نسبت آنها را با موقعیت وجودی خودش مشخص کند و از آنها برای فهمیدن زندگی فردیاش بهره ببرد. مجموعۀ این عوامل باعث شده که این اثر ارزشی منحصربهفرد داشته باشد.
کتاب از هفت فصل پرمحتوا تشکیل شده است. عناوین جالب فصول به ترتیب عبارتند از: «زمان و فضا»، «دریافتن موقعیت خودمان»، «مخمصۀ بشری»، «آیا تجربه درکشدنی است؟»، «چنین افکاری از کجا میآیند؟»، «تأملات شخصی» و «جمعبندی مخمصهای که در آن گرفتاریم». با اینکه کتاب مختصر است، ولی نمیتوان آن را خلاصه کرد؛ زیرا مطالب و نکات بسیاری در آن جمع شده است. صرفاً چند ویژگی کلی آن را برمیشمریم.
اول اینکه تمام مباحث کتاب بهنوعی بررسی مسائل وجودی یا اگزیستانسیال انسان است. دوم اینکه مگی به وجود حقیقتی فراتر و بزرگتر از انسان اعتراف میکند؛ حقیقتی که هرچقدر انسان تلاش کند، باز هم شناختنی نیست. از نظر او حقیقت اساسی این است که بخش اعظم واقعیت برای ما ناشناختنی و نادانستنی است. متأسفانه ما زیر بار درک و پذیرش این مطلب نمیرویم. به علاوه، اساساً امکان درک و فهم بخش اعظم واقعیت منتفی است، حتی واقعیت خودمان. لذا حتی نمیتوانیم تصوری از آن داشته باشیم. حتی تصورات ما از امور شناختنی هم از جنس آن امور نیستند و ما هیچ راهی نداریم به شناخت آنها آنگونه هستند. در نتیجۀ همین امر، ویژگی سوم این است که مگی موضعی لاادریگرایانه در پیش میگیرد. حرف او این است: «حقیقت را نمیدانم و نمیتوانم بدانم». این مدعای سنگینی است و مگی برای اثبات آن، همۀ دلایلی را که در چنته دارد، عرضه میکند.
حرف مگی این است که من پاسخ این پرسشها را نمیدانم؛ نه فقط نمیدانم، بلکه حتی نمیتوانم هم بدانم. قوای ادراکی انسان بسیار بسیار ناتوانتر از این است که بتواند از پس درک واقعیت برآید. سهل است، حتی نمیتوانیم خودمان را هم درست و دقیق و کامل درک کنیم. به عبارت دیگر، نقص ذاتی ادراک باعث میشود که هیچگاه نتوانیم بیشتر امور را بشناسیم. نسبت آنچه میتوانیم بدانیم به کل واقعیت، نسبت یک ذره الکترون به مجموع تمام کهکشانهاست؛ بلکه بیشتر! هر کس غیر از این را ادعا کند یا وعده دهد، شیاد است.
جذابیت بیشتر کتابهای فلسفی به وعدههای بزرگ و شعارهای زیباست. وعدۀ دانایی زیاد میدهند و شعارشان این است که ما حلال مسائل مبنایی هستیم. اینکه در عمل چقدر موفق میشوند، فعلاً موضوع بحث نیست. ولی مگی در این کتابش نه وعدهای میدهد و نه شعاری دارد. برعکس، نهفقط بر دانایی ما نمیافزاید، بلکه نشان میدهد که چقدر هم از دانایی محرومیم.
مترجم کار اضافۀ بسیار خوبی کرده است. او در پایان کتاب مقالهای از فیلسوفی آمریکایی را ترجمه کرده که در نقد همین کتاب نوشته شده است. خواندن آن به فهم بهتر نظریات مگی و محدودیتشان کمک میکند. خوب است ما هم در پایان این معرفی چند خطی از میانههای کتاب نقل کنیم:
«امر ناشناخته و تصورناپذیر به جهان تجربی ما هم سرریز میشود. ما تمام مدت میان آنها زندگی میکنیم. ما برای خودمان، و برای یکدیگر همچون رازیم… امر معنوی تنها در بیرون از جهانی که حاوی همۀ تجربههای ممکن است قرار ندارد: به درون خود تجربه هم رسوخ میکند، همین جا، اکنون، همیشه. ما خود همانیم – خودمان بهشکلی درکناپذیر امر معنوی هستیم. در پاسخ به این سؤال که «چه چیزی در جهان تجربی شما را وادار میکند تا متقاعد شوید که باید چیزی جز آن هم باشد؟» وسوسه میشوم بگویم «همه چیز». خودِ جهان، بدینگونه که هست، نفسِ وجودش، سرشار است از اشارات و القائات در مورد واقعیتهای دیگر و نظامهای دیگر هستی.»
علی غزالیفر
منبع: جامعه خبری تحلیلی الف