مارکس و آزادی

تری ایگلتون با تأمل در اینکه مارکس بیشتر دغدغهٔ تفاوت‌ها را دارد تا برابری، شرح می‌دهد که آزادی برای مارکس مستلزم رهایی از کار دستمزدی است، یعنی نوعی وفور در تولید و فراوانی آنچه به لحاظ مادی ضروری است.

ما زمانی آزادیم که، همچون هنرمندان، رها از مهمیزِ احتیاجات جسمانی، تولید کنیم و همین سرشت است که مارکس آن را جوهر تمامِ انسان‌ها می‌داند.

ایگلتون رابطهٔ تولید و کار و مالکیت را ترسیم می‌کند که هستهٔ تفکر مارکس را تشکیل می‌دهد. وی سپس شرح هوشمندانه‌ای از آرمانشهر مارکس ارائه می‌کند: جایی که در آن کارْ خودکار شده است و ساختن سد یا تولید جارختی همان‌قدر ابعادی از خودشکوفایی است که مزه کردن هلو یا لذت بردن از یک کوارتتِ زهی.

25.000تومان

توضیحات تکمیلی

ترجمه از

نویسنده

تری ایگلتون

مترجم

امین مدی

نوبت چاپ

دوم

تاریخ نشر

۱۴۰۰ (اول، ۱۳۹۹)

قطع

رقعی

نوع جلد

شومیز (جلد نرم)

تعداد صفحات

۷۸

شابک

۹۷۸-۶۰۰-۴۹۰-۱۹۳-۲

موضوع

آزادی-کار و اشتغال

وضعیت نشر

تجدید چاپ

توضیحات

 مارکس واقعاً چه می‌گفت؟

اول فلسفه: مارکس فیلسوف بود؟ چرا فیلسوف بود؟ و اگر فیلسوف بود، چگونه فلسفه‌ای داشت؟ اگر ذهن فیلسوفان را به‌شدت به سخره می‌گرفت و می‌گفت که «فیلسوفان جهان را به شیوه‌های مختلف فقط تفسیر کرده‌اند، هدف اما تغییر دادنِ آن است»، چطور فیلسوف محسوب می‌شود؟ مگر می‌شود بدون درک و تفسیر جهان، جهان را تغییر داد؟ ایدهٔ «دانش رهایی‌بخش» او چه نسبتی با فلسفه دارد؟

دوم انسان‌شناسی: مارکس مبنای مشخصی برای هستی انسان قائل بود؟ اندیشهٔ مارکس چه تفاوتی با اندیشهٔ پست‌مدرن دارد که هرگونه مبنای عینی برای هستی‌مان را داستانی خیالی و دلبخواهی از ما می‌داند؟ او چگونه سعی می‌کند نهایدهای انسانی را از چنگال جاودانگی دروغینی برهاند که اندیشهٔ متافیزیکی به آنها اعطا کرده است؟ آیا هرآنچه را به‌شکلی تاریخی ساخته شده است می‌توان به‌شکلی تاریخی تغییر داد؟

سوم تاریخ: آیا مارکس آغاز و انجام مشخصی برای تاریخ قائل بود؟ نظرات همکارش فردریش انگلس چه تفاتی با او داشت؟ آیا نظریه‌ای که او ارائه داد نوعی نظریه‌ای کیهانی بود مانند دیدن؟ مارکس شروع واقعی تاریخ بشر را چگونه تعریف می‌کرد؟ چرا طبقات اجتماعی باید در نبرد همیشگی به سر ببرند؟ و چرا «تاریخ تمام جوامعِ تا کنون موجود، تاریخ مبارزهٔ طبقاتی بوده است.»؟
چهارم سیاست: منظور مارکس از «دیکتاتوری پرولتاریا» چیست؟ آیا مارکس «انقلاب» را شامل عزل یک طبقهٔ مالک و جایگزینی آن با طبقه‌ای دیگر می‌داند؟ آیا کمونیسمِ مد نظر مارکس مترادف نابودی «فردیت» و تفاوت‌های انسانی‌ست؟ آیا می‌توان در کنار «حق برابری»، از «حق نابرابری» نیز سخن گفت؟ بر مبنای نظرات مارکس، تفاوت‌های مهمی که می‌توان میان «سوسیال‌دموکراسی» امروزین با «لیبرال‌دموکراسی» در نگاه به «فرد» و «سیاست عمومی» یافت، چه تفاوت‌هایی است؟
و مهمتر از همه: مارکس دربارهٔ «آزادی» چگونه می‌اندیشد؟

اگر بگوییم که تری ایگلتون، که یکی از مشهورترین متفکران چپ امروز جهان است، در این کتاب توانسته در نهایت اختصار و شفافیت پاسخ‌هایی روشن و مشخص و کمابیش بدیع به این پرسش‌ها بدهد، اشتباه نکرده‌ایم. ایگلتون در این کتاب تعدادی از کلیشه‌های تفسیرِ مارکس را کنار می‌گذارد و دیدگاهی دیگر ارائه می‌دهد که ممکن است برای خیلی‌ها غیرمنتظره باشد. اگر به دانستن پاسخ این پرسش‌های اساسی در اندیشهٔ مارکس مشتاق‌اید، این کتاب را از دست ندهید. اگر می‌خواهید سیمایی از مارکس را از ورای برداشت‌های آمیخته به حب و بغض تماشا کنید، این کتاب را از دست ندهید.

تحریریهٔ نشر نو

محتوایی یافت نشد

مطلبی یافت نشد

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مارکس و آزادی”

کتاب‌های مرتبط