چرا فلسفهٔ سیاسی؟
کتاب «فلسفۀ سیاسی هانا آرنت» پژوهشی جدی، دقیق، مفصل و تفسیری در باب فلسفۀ سیاسی هانا آرنت است. این کتاب خیلی خوب اثری است فلسفی با چگالی بالا که خواندنش هم به دانش زمینهای نیاز دارد و هم نیازمند حداکثر دقت و حوصله. چراکه هر صفحۀ کتاب مطلب جدی دارد و لذا خواننده باید آهسته و متأملانه پیش رود. علاوه بر این، به همان اندازه تحقیقی در باب سرشت خود سیاست هم هست. ویژگی اخیر مزیت کتاب را دوچندان میکند و لازم است اهمیت آن را برجسته سازیم.
در زمینۀ سیاست، وقتی همه فقط میخواهند بنویسند، کسی چیزی نمیخواند؛ زمانی که همه فقط میخواهند حرف بزنند، کسی به چیزی گوش نمیکند. ولی اگر کسی میخواهد حرف گوش کند، به او میگویم که اولین قدم در عرصۀ سیاست این است که شخص تکلیف خود را با سرشت سیاست و امر سیاسی روشن کند. به عبارت دیگر، باید برای این پرسشها پاسخی جدی، فکرشده و قابل دفاع داشته باشد: «سیاست چیست؟» و «سیاست چه غایتی دارد؟»
البته منظور این نیست که در ابتدا باید این پرسشها را یکبار برای همیشه حلوفصل کرد و سپس وارد کنشگری سیاسی شویم. چنین چیزی یک بدفهمی تمامعیار است. این پرسشها تقدم منطقی دارند و نه تقدم زمانی. به همین دلیل، این پرسشها حضور و همراهی همیشگی با کنشگری سیاسی دارند؛ پابهپای هم پیش میروند و در گذر زمان یکدیگر را حکواصلاح میکنند. به همین دلیل، هیچکس در هیچ سطح و مرحلهای از سیاست از مواجهۀ با آنها بینیاز نیست.
اگر کسی برای این پرسشها پاسخ خوبی نداشته باشد، در عرصۀ سیاست به نازلترین سطح و بدترین قسمت آن پرتاب میشود. اگر پرت و پلا نگوید، در بهترین حالت، همۀ نظریات و تحلیلهایش سخیف و سطحی میشود. از جهت عملی نیز همۀ فعالیتهایش محدود خواهد شد به کنشگری عملی کور؛ که یا به هدفی نمیرسد یا خرابی به بار میآورد. البته منظور این نیست که باید پاسخهایی را از جایی بگیرد و تقلید کند. خیر؛ مسأله این است که علاقمند به سیاست باید «نسبت شخصی» خود را با سیاست، لااقل برای خودش، مشخص و تعریف کند. من بر «نسبت شخصی» تأکید میکنم؛ زیرا سیاست عرصهای بسیار گسترده است که نهفقط نقشی یکسان برای همگان مشخص نمیکند، بلکه اساساً نیازمند نقشهای متفاوت و متکثر است. برآیند و حاصل جمع این تکثر رنگارنگ یک حیات سیاسی زنده و فعال خواهد بود. اما تقریباً همگان در پی از بین بردن چنین چیزی هستند.
آنچه که از تاریخ میآموزیم و در تجربه میبینیم این است که عموماً هر گروه یا جناح و حتی هر شخصِ سیاسی در پی حذف سایر گروهها، جناحها و شخصیتهاست. در عرصۀ سیاست این تصور رواج دارد که موفقیت سیاسی در گرو حذف مخالفان یا رقبای سیاسی است. البته غالباً این امر اتفاق نمیافتد، اما حتی اگر هم اتفاق بیفتد، برخلاف تصور اولیه، نتیجهای بسیار بد در پی دارد. هانا آرنت به ما نشان میدهد که در عرصۀ پهناور سیاست، در بُعد نظر باید با رقیب گفتوگو کنیم و در بُعد عمل لازم است با او تعامل داشته باشیم. چراکه اساساً بستر و شرطِ لازم برای فعالیتِ سیاسی، آزادی و تکثر افراد انسانی است. فقط در این صورت است که از جهت جمعی، سیاستی زنده و پویا خواهیم داشت و از جهت فردی رشد خواهیم کرد. ما وقتی به این امر تن میدهیم که فهمی عمیق و مبنایی از سرشت امر سیاسی داشته باشیم؛ همان چیزی که آرنت میکوشد با تأملاتش به ما حالی کند.
کاری که هانا آرنت در فلسفۀ سیاسیاش میکند این است که به عقب برمیگردد یا، به تعبیر دیگر، به عمق میرود و شرایط امکان فعالیت سیاسیِ درست را میکاود. این راه، آرنت را به اینجا میکشاند که رابطۀ پیچیدۀ میان نظر و عمل را بررسی کند. بررسیهای او میراث نظری باارزشی است برای هر کسی که دغدغۀ نظری یا عملی سیاست را دارد.
هانا آرنت جزو فیلسوفان سیاسی محبوب ایرانیان است. تقریباً همۀ کتابهای اصلیاش به فارسی ترجمه شدهاند. بنابراین تقریباً همۀ اقشار تحصیلکرده و طبقات فرهیخته او را میشناسند. ولی فهم فلسفۀ سیاسی او حکایت دیگری دارد. مشکل اینجاست که اولاً آثار آرنت زیادند و ثانیاً بسیار مبسوط و مفصلاند؛ و این علاوه بر پیچیدگی ذاتی فلسفۀ سیاسی او است. مجموع این ویژگیها فهم دقیق و جامع اندیشههای او را دشوار میسازد. از این جهت، نیاز به آثاری تحقیقاتی هست که فلسفۀ سیاسی او را به طور دقیق و همهجانبه جمعبندی کنند. لی بردشا این کار را در این کتاب به شکلی بسیار عالی انجام داده است. او با تسلطی شگفتانگیز بر آثار اصلی و فرعی و ناشناختۀ آرنت، تمام گسترۀ فلسفۀ سیاسی او را پوشش میدهد. وی آثار اصلی را کالبدشکافی میکند و ربط وثیق میان آنها را معلوم میکند. او حتی به مسائلی میپردازد که آرنت دربارهشان خاموش ماند و از لابهلای نوشتههایش استنباط میکند که نظر آرنت دربارۀ این مسائل چیست. این را هم بیفزایم که این اثر خالی از نکات انتقادی جدی نیست. لذا این طور هم میتوان گفت که نویسنده نخواسته از آرنت دفاع کند، بلکه هدف اصلیاش آموختن از آرنت است.
آنچه گفتیم از جهت روش و رویکرد بود. از جهت مضمون و محتوا کتاب پر است از مطالب نغز و پرمغز. در اینجا فقط به یک نکتۀ کلی مفید اشاره میکنم. از جمله دیدگاههای مهم هانا آرنت تفکیک میان حوزۀ خصوصی و عمومی است. در این میان، آرنت از حوزۀ عمومی دفاع میکند و آن را قلمروی مستقل به شمار میآورد که نباید به هیچوجه به دیگر حوزهها فروکاسته شود. عرصۀ اصلی سیاست نیز همینجاست. این مطلب بسیار مهم است؛ زیرا امروزه با رشد فردگرایی، بهویژه فردگرایی مصرفگرا، حوزۀ عمومی به خطر افتاده است. عموم شهروندان برای حوزۀ عمومی ارزشی مستقل قائل نیستند و آن را صرفاً بستری میدانند که علایق و خواستههای خصوصیشان را در آن دنبال کنند. به دیگر سخن، حوزۀ عمومی یعنی عرصهای که من میتوانم در آنجا بینی زشتم را عمل زیبایی کنم، وسائل شخصیام را بخرم، غذاهایی را بخورم که دوست دارم، لباسهایی را بخرم که میپسندم، موقعیتهای لذتبخش داشته باشم و دوردور کنم و حشیش بکشم. در نتیجه، حوزۀ عمومی بدهکار من است و همیشه در حال گرفتن طلبم از آن هستم. من پیوسته از حوزۀ عمومی میگیرم، بدون اینکه در آن چیزی بگذارم. خب اگر بناست که همگان فقط از حوزۀ عمومی بگیرند و کسی نخواهد چیزی در آنجا بکارد، نتیجه چه خواهد شد؟ این پرسش ارزش تأمل بسیار دارد تا فاجعهای رخ ندهد که شبیه به کابوسهای آخرالزمانی است. ولی این تأمل نمیتواند در خلوت ذهن شخص انجام شود؛ باید مطالعات جدی داشت. حال اگر کسی میخواهد چیزی بخواند، این کتاب را دربارۀ اندیشههای سیاسی آرنت بخواند؛ کتابی انباشته از نکات دقیق و مطالب عمیق، برای نمونه:
– هرجا که تفکر انتقادی بخشی از عادتهای مردم باشد، آنها با صداقت، خلوص و خوبی بیشتری دست به عمل میزنند.
– آرزوی عمیق آرنت عمیقترین آرزوی او نیست: اگر انسانها دست از پرسیدن سؤالهای پاسخناپذیر برمیداشتند، نهفقط توانایی خلق مخلوقات اندیشهای را، که ما آنها را آثار هنری مینامیم از دست میدادند، بلکه توانایی پرسیدن همۀ سؤالهای پاسخناپذیری را هم از دست میدادند که هر تمدنی بر آنها بنا شده است.
– تفکر در مقام تفکر، یعنی عادت وارسی هر آنچه از ذهن میگذرد یا توجه را جلب میکند، بیاعتنا به نتایج و محتوای خاص آن، جزو شرایط لازم برای خودداری انسانها از دست زدن به اعمال شر است یا حتی آنان را علیه اعمال شر شرطی میکند.
علی غزالیفر
منبع: الف