اندیشههای نابِ اندیشمندان ناباب
مقدمه
تاریخ فلسفه حکایت از این دارد که از قضا اغلب اندیشههای ناب محصول تفکر اندیشمندانِ ظاهراً ناباب (!) بوده است، متفکرانی که همساز و همسو با عرف زمانۀ خویش نبودهاند و هر کدام نیز به نحوی تاوان ناسازگاری خود را پرداختهاند، از سقراط و سنکا در دوران باستان گرفته تا سارتر و سیمون دوبووار در قرن بیستم، آنان که به نظر بسیاری از مردم و حاکمان روزگار خویش آدمهای غریبی بودند. گویی خلاف رودخانه شنا کردن از شرایط فلسفهورزی اصیل است و از همرنگی با جماعت اندیشۀ نابی متولد نمیشود. اما بهراستی «اندیشۀ ناب» چه ویژگیهایی دارد و چرا تا این اندازه کمیاب و دیریاب است؟ از نظر لغوی، «ناب» هم به معنای خالص، بیغش، و ناآلوده است و هم به معنای یکدست، یکپارچه، و یکرنگ. بر این اساس، اندیشۀ ناب باید منطقی، منسجم، و شفاف باشد. افزون بر این، باید وفادار به حقیقت، روشنگر، و گرهگشا باشد تا در عمل بهکار آید. بنابراین، ناب بودن هر اندیشه از یکسو به میزان وفاداری آن به حقیقت وابسته است و از سوی دیگر به قابلیتش در گرهگشایی و چارهجویی. هرچه میزان وفاداری به حقیقت در آن بیشتر باشد، درجۀ خلوص و احتمال ماندگاری آن نیز بیشتر خواهد بود. در عین حال، چون حرف حق تلخ است، عجیب نیست که اندیشههای ناب به مذاق گروهی که منافع خود را در دروغ و ریاکاری میجویند خوش نیاید. اما تاریخ نشان داده آنچه باعث ماندگاری تفکر میشود نه اقبال مردم زمانه است نه تأیید حاکمان وقت، زیرا مردمان و حاکمان میآیند و میروند و اندیشههای ناب میمانند. کتاب حاضر گزیدهای از گزارههای ماندگار در تاریخ فلسفه است که در قالب جملات قصار به یادگار ماندهاند، گزارههای درخشانی که هر یک به وجهی از وجوه حقیقت اشاره میکنند. مارک ورنون، نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی، مؤلف کتاب است. دکترای فلسفه دارد و، علاوه بر کتابهای متعددش، در روزنامههایی نظیر گاردین مقالههایی دربارۀ کاربرد فلسفه در زندگی روزمره مینویسد. او، که شیفتۀ فلسفه یونان باستان است، میکوشد از دل مفاهیم عمیقِ نظری راهکارهایی عملی برای زندگی روزمره بیابد. جزئیات بیشتر دربارۀ سوابق ورنون در سایتش موجود است. ضمناً، تا آنجا که خبر دارم، پژمان طهرانیان اثر دیگری از او نیز منتشر کرده که بههمت همین ناشر منتشر شده است.
معرفی کتاب
کتاب ۴۲ اندیشۀ ناب شامل گزیدهای از دیدگاههای فیلسوفان و نویسندگان قدیمی و معاصر است که در هفت فصل دستهبندی شده: زندگی شادمانه، زندگی روزمره، زندگی کاری، زندگی اجتماعی، زندگی سبزتر، زندگی بازنگری شده، و پایان زندگی. ابتکار ورنون برای نوشتن این کتاب ساده ولی خلاقانه است. او ۴۲ جملۀ قصار را از متون فلسفی برگزیده و بر اساس وجوه مشترکشان در هفت گروه قرار داده، سپس برداشت و تحلیل خود را دربارۀ هر کدام نوشته است. ظاهراً این کار از هر نویسندۀ تازهکاری ساخته است و هنر خاصی محسوب نمیشود، اما ورنون با تجربۀ فراوان و دانش عمیقی که در قلمرو فلسفه دارد مفسری ماهر برای تبیین این گزارههاست. افزون بر این، او هر جمله را نقطۀ آغازی برای طرح دیدگاههای خود قرار داده است. به همین سبب، کتاب حاضر فقط گردآوری ساده نیست و سهم مؤلف در محتوای کتاب آشکار است.
با این حال، مرور متن نشان میدهد که مؤلف با هدف سادهسازی مفاهیم از طرح مضامین پیچیده پرهیز کرده است، زیرا کتاب را نه برای متخصصان فلسفه که برای عموم مردم نوشته است. در نتیجه زبانی ساده و صمیمی برای طرح دیدگاههایش برگزیده است. هر چند همین ایجاز و سادهنویسی در مواردی به انسجام متن آسیب رسانده و برخی از فصلها دچار «ایجاز مُخِل» شده و به نتیجۀ روشنی نرسیده است، زیرا بحث هنوز شروعنشده به پایان میرسد. شاید هم مؤلف نگران «اطناب مُمِل» بوده، بهویژه آنکه میدانسته مخاطبان امروز حوصله چندانی برای خواندن متون مفصل ندارند.
در نتیجه، برخی فصلها بسیار مختصرند. مثلاً هرکدام از فصلهای هشتم، نهم، شانزدهم، و هجدهم فقط دو صفحه است. در ترجمۀ فارسی هم که فصلهای هفتم، سیزدهم، و چهل و دوم بنا به «مصالحی» کلاً حذف شدهاند و متن از آنچه بوده هم خلاصهتر شده است. همۀ آنچه از فصل هفتم میدانیم جملهای ناتمام منسوب به مارکوس اورلیوس است که گویا در عنفوان جوانی به جایگاه امپراتوری خود مغرور شده و سخنان ناپختهای به زبان آورده است که اکنون مصلحت نیست ما بشنویم! مارکوس جوان نمیدانسته که ۲۲۰۰ سال پس از مرگ او هنوز هستند کسانی که مانع انتشار این سخنان ناسنجیده شوند و خلقی را از نگرانی برهانند! فصل سیزدهم هم با این نقلقول از ارنست همینگوی شروع میشود که «یک گربه همیشه گربۀ دیگری هم به دنبال دارد» اما خواننده نمیداند که جریان گربهها چیست! مترجم در توضیح ماجرا مینویسد: «خوب، باز هم به اندیشۀ نابی برخوردیم که ناباب بود برای عرف و اخلاق اجتماعی ما. این اندیشه دربارۀ حیوانات خانگی بود… ولی خوب درج این اندیشۀ ناب در این کتاب از بیم بدآموزی بهصلاح دانسته نشد. بنابراین نه شگون هفت دستِ اندیشۀ هفتم را گرفت، نه بدشگونی سیزده پای اندیشۀ سیزدهم را رها کرد.» (ص. ۸۵). مترجم در فصل آخر مینویسد: «خوانندۀ عزیز، اندیشه ناب چهل و دوم هم از بخت بد ناباب از کار درآمد و نامتناسب با معیارها.» (ص. ۲۳۹).
با این حال، جای بسی خوشحالی است که ۳۹ فصل دیگر اجازۀ انتشار یافته و حذف سه فصل خسارت چندانی به کلیّت متن نزده است. در مجموع، محتوای این کتاب به دو دلیل برایم خواندنی و آموزنده بود: نخست آنکه کاملاً مشخص است نویسنده در انتخاب گزارهها دقت به خرج داده و هر یک را متناسب با شرایط دنیای معاصر انتخاب کرده است، در نتیجه مسائل بنیادین زندگی را دربر میگیرد، مفاهیمی چون شادی، آزادی، دوستی، عشق، نیکی؛ دوم آنکه هر فصل همچون دریچهای رو به افقی تازه است که مخاطب را به مطالعۀ بیشتر تشویق میکند، مثلاً اشارههای مکرر به مکاتب فلسفی یونان باستان همچون رواقیون و اپیکوریان به خواننده نشان میدهد که بهرغم گذشت قرنها از طرح این اندیشهها هر یک تا چه اندازه هنوز مفیدند و میتوانند در زندگی امروز ما به کار بیایند.
سخن پایانی
کتاب حاضر نمونهای از آثار ترویجی در قلمرو فلسفۀ زندگی است، آثاری که برای آشتی مردم با مکاتب فلسفی نوشته میشوند. در سالهای اخیر چند ناشر -از جمله نشر گمان، نشر نو، و نشر هنوز- مجموعههایی از این آثار را به فارسی منتشر کردهاند. آثاری به قلم نویسندگانی مانند آلن دو باتن، لارس اسونسن، کریستوفر همیلتون، تام چتفیلد، ادوارد هالیس که هر یک از مروجان معروف فلسفه در دنیای معاصرند. در این کتاب نیز نویسنده تا حدود زیادی در تحقق هدف خود برای شرح مسائل مهم زندگی روزمره از منظر مفاهیم فلسفی موفق بوده است، اما به نظرم اگر دامنۀ کتاب را محدودتر میکرد امکان بیشتری برای طرح دیدگاههای مختلف میداشت. گنجاندن این همه مفهوم بنیادین در یک اثر مختصر در اغلب موارد فقط در حد خراشی سطحی به موضوع است و خیلی از حرفها ناگفته میماند.
یزدان منصوریان، نگاه نو، شمارۀ ۱۲۶، تابستان ۱۳۹۹