رئالیستها
چرا رمان میخوانیم؟ بیتردید یکی از انگیزههایی که ما را بهسمت خواندن رمان میکشاند تجربۀ لذتهای گوناگون است. هرقدر هم که خود را فرهیخته بپنداریم، این واقعیتی انکارناپذیر است. طیف وسیعی از خوانندگان در پی تجربۀ همان لذتی هستند که بشر مدتها پیش، آن هنگام که لب به سخن گفتن گشود، تجربهاش کرد؛ لذت گوش کردن به قصهها و دنبال کردن ماجراهایی که در آنها رخ میدهد. یکی از مشخصههای رمانهای بزرگ هم برانگیختن همین حس اشتیاق در وجود خواننده است.
رمانهای رئالیستی بزرگ، جهان را از منظری خاص به ما نشان میدهند. این رمانها متأثر از همان جامعهای هستند که شخصیتهاشان را در دل خود جای داده است. جهانی که از دریچۀ این آثار برای ما آشکار میشود، واقعیتهای ملموس آن و جلوههای گوناگوناش از لحاظ هنری اهمیت زیادی دارد، چرا که نویسنده نهتنها تصویری از مردم را منعکس میکند (این تصویر با توجه به تواناییهای رماننویسان مختلف به شکلهای گوناگون ارائه میشود)، بلکه دانش روانشناختی و درک شناختی خود را نیز به کار میگیرد تا آنها را بهطور کامل به خواننده بشناساند. هر دوِ این ویژگیها در رمانهای رئالیستی یافت میشود. نکتۀ جالب و مهم این است که اغلب بصیرت درونی و شناخت فکری نویسنده دست به دست هم میدهند و حقایقی را آشکار میکنند که در آینده فقط از راه منطق میتوان به آن دست یافت. برای درک بیشتر این نکته به کندوکاوی مفصل نیازمندیم.
سی. پی. اسنو نیز در رئالیستها: هشت چهره همین رویه را در پیش میگیرد و با بررسی ابعاد مختلف زندگی و شخصیت دیدگاههای هشت نویسنده به خواننده کمک میکند شناخت عمیقتری از آنان به دست آورد. این نویسندگان همچون تمام انسانها با مسائل و مشکلات روزمره دست به گریبان بودهاند و ضعفها و قوتهایی داشتهاند مختصِ خود، اما آنچه در همهشان مشترک است چشمان تیزبین و ذهن تحلیلگری است که شرایط تاریخی و اجتماعی دوران را با تمام جزئیاتش بازآفرینی میکند و شخصیتهایی خلق میکند ملموس و باورپذیر.
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.