کتاب نانوشته

چه می‌شود که ما یک متن را باور می‌کنیم؟ آیا باور یک متن، اصل اساسی و ذاتی خواندن آن متن است؟ باور چیزی است مربوط به ذهن خواننده یا مشخصه‌ای مربوط به متن؟ چه می‌شود که باورمندان به یک ایدئولوژی یا مکتب خاص آن ایدئولوژی را باور می‌کنند؟ آیا چنین باوری خطری هم دارد؟ آیا می‌توان متنی را خواند و از آن لذت برد اما باورش نکرد؟ حتی خیالی‌ترین داستان‌ها هم بالاخره در یک جهان فرضی باورپذیرند اما آیا می‌توان متنی نوشت که باورکردنش چه در این جهان چه در هر جهان واقعی یا خیالی دیگری ناممکن باشد؟ مفهوم «زمان» چه تأثیری در باورپذیری یک متن دارد؟ آیا می‌توان با حذف باور جلوی تبدیل متن‌ها به ایدئولوژی‌ها را گرفت؟
کتاب نانوشته با پرداختن به رمان بزرگ «دن کیشوت» از زاویه‌ای تازه، تلاش می‌کند با روایتی «رمان‌گونه» پاسخی هر چند موقت برای این پرسش‌ها بیابد.

220.000تومان

توضیحات تکمیلی

وزن0,278 کیلوگرم
نویسنده

علی شاهی

نوبت چاپ

دوم

تاریخ نشر

1402 (اول، 1400)

قطع

رقعی

نوع جلد

گالینگور (جلد سخت)

تعداد صفحات

۲۷۱

شابک

۹۷۸-۶۰۰-۴۹۰-۳۳۵-۶

موضوع

دن کیشوت — اندیشۀ فلسفی –معرفی کیشوت

وضعیت نشر

تجدید چاپ

توضیحات

کتاب نانوشته

کتابِ فرزندِ سروانتس

اگر سروانتس در چهارصد سال پیش می‌توانست تصور کند که روزی یکی از مخلوقات هوش مصنوعی سعی خواهد کرد سطرهایی شبیه او بنویسد، دوست می‌داشت که چه جملاتی بنویسد؟ آیا اصلاً باور می‌کرد که روزی چنین موجودی به دنیا می‌آید، یا آن را هم مانند یکی از هزاران داستانی فرض می‌کرد که هزاران نفر باور کرده‌اند بی‌اینکه بتوانند ربطشان را با «واقعیت» توضیح بدهند؟ احتمالاً اگر به او می‌گفتید که نه این قصه از آن دست قصه‌هاست و نه واقعیت دیگر فقط همان واقعیتی‌ست که هم‌روزگارهای حضرتعالی باورش دارند جا می‌خورد. بیایید تصور کنیم که می‌خواهید واقعیتِ این موجود را برای او توصیف کنید. بله، کار دشواری‌ست. با این همه، چه می‌گویید؟

پیشنهاد: یک موجودِ غیرواقعی (یا شاید واقعی) را تصور کنید، آقای سروانتس. موجودی که هست اما جسم ندارد. کار می‌کند. خلق می‌کند. نابود می‌کند. می‌نویسد. باز هم بگویم؟ مثلاً می‌تواند در طی یک شبانه‌روز به‌اندازهٔ میلیون‌ها یا میلیاردها نفر اطلاعات جمع کند و با آنها هزاران داستان بنویسد که فقط یکی از آنها شبیه «دن کیشوت» شما باشد. آن داستان را هم در کتابی می‌نویسد که کاغذی نیست. اصلاً وجود ندارد. فقط وقتی بر صفحه‌ای الکترونیک نگاهش می‌کنید هست. جالب‌تر اینکه این کتاب در ذهن یکی از شخصیت‌های کتابی نوشته می‌شود که نویسنده‌ای در چهارصد سال بعد در تفسیر رمان شما نوشته است! حق دارید، چنین کتابی هرچقدر هم عجیب باشد و هرچقدر هم که در تصور شما جای نگیرد، باز هم شباهت‌هایی به کتاب شما دارد.
شما خوانندهٔ عزیز، آیا باور کردید که یک هوش مصنوعی این کتاب را نوشته است؟ احتمالاً نه. شاید چند دهه‌ای وقت لازم است تا باور کردنِ این ادعا بسیار راحت‌تر از حالا باشد؛ هنگامی که دورانِ پیش از هوش مصنوعی همان‌قدر برای شهروندان زمین قابل تجسم باشد که قصه‌های پهلوانی برای سروانتس. اگر سراغ سروانتس و دن کیشوتِ عزیزش بروید این کتاب را یک‌جور خواهید خواند و اگر نروید یک‌جور دیگر. می‌خواهید بدانید که با چگونه کتابی مواجه‌اید؟ نکند شک دارید که این کتاب واقعاً «نانوشته» باشد و اگر ورقش نزده باشید ممکن است با کاغذ سفیدِ رقعی روبه‌رو شوید؟
پیشنهاد: یک نویسندهٔ واقعی را تصور کنید، خوانندگان عزیز. نویسنده‌ای که طبق اسناد دولت وقتِ فرانسه در کتاب حضور دارد و تصور می‌کند که نویسندهٔ دیگری کتابی نوشته است دربارهٔ «دن کیشوت» و بیماری او و دن کیشوت‌های بی‌شمارِ پس از او. نویسنده‌ای که تنها همان هوش مصنوعی باور کرده که واقعاً وجود دارد و این کتاب را نوشته است.

آزاد عندلیبی

نگاهی کژدیسه به کتاب نانوشته

تلخ و شیرینِ غرقه شدن در جهان داستان

مطلبی یافت نشد

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب نانوشته”

کتاب‌های مرتبط