ناموجود
تاریک روشنای امید
«به اینها که فکر میکردم، آرامش، وجودم را فرا میگرفت. برده وقتی به بردگیاش فکر کند، به اصل خود برمیگردد و خود را باز مییابد. همۀ عمرم را در بردگی سپری کرده بودم و یادآوری آن مثل فرورفتن در حمام ولرم راحتم میکرد. این، آرامشِ بازگشت به خویشتنِ یک آدم در آخرین دقایق زندگیاش بود.»
پادشاه عثمانی سر دوراهی قرار گرفته است، میان تخت و گور. او که در پی کودتایی خائنانه از تخت به زیر آمده و در زندان به انتظار لحظۀ اعدام نشسته است، اکنون، فرصتی به کف آورده تا فرزندش را از میان بردارد و بنا بر سنت دیرینه بهعنوان یگانهفرد مذکر در خاندان عثمانی دوباره به تخت بنشیند. مگر بسیاری از اجدادش برای حفظ قدرت دست به خون فرزند نیالودهاند؟
زولفو لیوانلی، در رمان دومش که بهظاهر رمانی حماسیتاریخی است اما درحقیقت محتوایی بهروز و مدرن دارد، تاریخ را بستری میکند برای روانکاوی شخصیتها. به این منظور، نام اشخاص را حذف میکند و مختصاتی ورای تاریخ و جغرافیا به رمان میبخشد.
همین فرارَوی از حدودِ تعیّنبخشْ فضایی حکایتگونه به رمان بخشیده و موجب شده تا رمان سرشار از روحی شرقی باشد که در تار و پود اثر تنیده است، انگار که هزارویکشب را دوباره و دوباره بخوانی.
الیا کازان، فیلمساز ترکتبار امریکایی و برندۀ جایزۀ اسکار و خالق شاهکارهایی چون «در بارانداز» و «اتوبوسی به نام هوس»، در توصیف این اثر نوشته: «کتابی است منحصربهفرد. هرگز رمانی با این حجم از غافلگیریهای پیوسته و غیرمنتظره نخواندهام. در این کتاب هیچ، مطلقاً هیچچیز، خواننده را برای سلسلهای از رویدادهای تکاندهنده آماده نمیکند، رویدادهایی که عملاً مصالح ساختمان رماناند. تنها چیزی که میتوانم به دیگران بگویم این است که بله! این کتاب را بخوانید تا از شباهت آن با رفتار و سلوک مردمی که با آنها زندگی میکنید شگفتزده شوید.»
در هر حال، «میان تخت و گور» کاوشی است در روان آدمهایی که در قعر روابط قدرت پوسیدهاند و با این همه گهگاه شرارههای شرافت در وجودشان جرقه میزند، رمانی دربارۀ تاریکی و روشنایی و در نهایت امید… دربارۀ لحظههای غریب و خارقالعادۀ فوران احساسات از درون فاسدترین فردِ یک امپراتوری.
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.