
الیزابت فینچ
اتمام چاپنیل در دههٔ سوم زندگی مجذوب معلم درونگرا و خویشتندار اما رئیسمآب خود الیزابت فینچ میشود. الیزابت فینچ «فرهنگ و تمدن» درس میدهد و شاگردان و درنهایت خوانندگانش را به چالش میکشد تا مستقلاً بیندیشند. نیل سخت مجذوب شخصیت معلمش شده و نیز به روش نامتعارف او در پیادهکردن تاریخ و فلسفه در امور عادی زندگی. معلم به امپراتور یولیانوس علاقهٔ وافری دارد. شاگرد بعد از مرگِ الیزابت فینچ یادداشتهایش را مییابد و به کاوشی پیگیرانه دربارهٔ آثار و احوال امپراتور یولیانوس میپردازد. جریان تاریخ و زندگینامه، هم آبشخور روح و روان و اندیشهٔ خوانندگان میشود و هم راهنما و راهگشای زندگانیشان. عشق افلاطونی یکجانبه و نافرجام نیل و مرگ الیزابت فینچ آتشی میزند به اشتیاق نیل برای کاوشی تغزلی و اندیشهبرانگیز در عشق، دوستی، سوگ، و پژوهش در اسرار و احوال یک شخصیت تاریخی.
تالار خونین
۲۰۰.۰۰۰تومانآنجلا کارتر (۱۹۴۰-۱۹۹۲)، نویسندهٔ بریتانیایی، یکی از تأثیرگذارترین چهرههای ادبیات پستمدرن و فمینیستی است که آثارش به خاطر بازآفرینی افسانهها و داستانهای عامیانه شهرت دارد. او در دانشگاه بریستول تحصیل کرد و در طول دوران فعالیتش آثار برجستهای در قالب داستان کوتاه، رمان و مقالات به جا گذاشت. او غالباً به سبک رئالیسم جادویی و پیکارسک قلم میزد. استاد نویسندگی خلاق در دانشگاه شفیلد و دانشگاه براون بود و بارها در دانشگاههای امریکا و استرالیا تدریس کرد. جوایز معتبر نویسندگی زیادی را تصاحب کرد مثلاً جایزهٔ سامرست موآم و جان لِوِلین ریس.
کارتر در مجموعه داستان تالار خونین و داستانهای دیگر، با نگاهی نو و جسورانه، مفاهیمی همچون هویت، سرکوب و آزادی را مورد کندوکاو قرار میدهد. او با روایتهایی پیچیده و تأثیرگذار، مخاطب را به دنیایی میبرد که در آن قصهها فراتر از روایتهایی سادهاند و بازتابی از آرزوها و ترسهای انسانی به شمار میآیند.
راهی نیست؟
اتمام چاپنویل شوت، رماننویس و مهندس پرواز، در ایلینگ انگلستان زاده شد (۱۸۹۹). در طول سی سال فعالیت ادبیاش، بیستوپنج رمان نوشت. با اقتباس از راهی نیست؟ و شهری چون آلیس، که از آثار برجستهٔ او به شمار میروند، فیلمهایی ساخته شده است: در آسمان راهی نیست، به کارگردانی هنری کاستر، با بازی جیمز استیوارت و مارلین دیتریش (۱۹۵۱)، و شهری چون آلیس به کارگردانی جک لی، با بازی ویرجینیا مکنا و پیتر فینچ(۱۹۵۶). از دیگر آثارش: جادهی تنهایی (۱۹۳۲)؛ ویرانشهر (۱۹۳۸)؛ پاستورال (۱۹۴۰)؛ در ساحل (۱۹۵۷).
او در ملبورن درگذشت (۱۹۶۶).
شوت، که مدیر یک شرکت هواپیماسازی نیز بود، در آثارش بسیار از مضامین هوانوردی بهرده میبرد. رمانهای او به قوّت قصهپردازی مشهورند. او نویسندهایست که سرراست قصهاش را میگوید و با استواری و استادی مضامین و پیرنگ داستانهایش را بسط میدهد. کمتر از خط عمل قصه خارج میشود و از لفاظی و فلسفهپردازی صریح میپرهیزد. و چنین است که راسل او را امیرزادهی قصهگویان انگلیسی معرفی میکند.
روز ملخ
۱۵۰.۰۰۰تومانروز ملخ به باور بسیاری از منتقدان بهترین رمان نوشتهشده با درونمایهٔ هالیوود است، حاصل پنج سال مشاهدهٔ دقیق ناتانیل وست دربارهٔ هالیوود دههٔ اول سینمای ناطق. خانهٔ وست، درست مانند خانهٔ شخصیت اصلی روز ملخ، آپارتمانی بود محقر در هالیوود: زیارتگاهی با مناسک و شعائر پرجلال و جبروت، «کارخانهٔ رؤیاسازی» یک ملّت، با محصولاتی که میلیونها نفر را در خلسهٔ تخدیرگونهٔ امیدهای واهی غرق میکرد. آب و هوای مطبوع کمنظیر کالیفرنیا و حضور مشاهیر رؤیاساز شمار فراوانی انزواگزیدهٔ سودایی را به خود جذب میکرد.
شخصیتهای بهدرستی پرداختهٔ روز ملخ مشتی انسان ماشینی خشناند که جز دریدن هم کاری ازشان ساخته نیست. در اینجا آخرالزمان با دمیدن در صور وقوع عینی نمییابد. انسان امریکایی وست در ویرانی و ویرانگری حیات فردی و اجتماعی، خود در کار گشودن فصل آخرالزمان است.
شهری چون آلیس
اتمام چاپجین، زن جوان انگلیسی، که در گیرودار جنگ جهانی دوم در مالایا زندگی میکند، بههمراه شمار زیادی از زنان و کودکان به اسارت نیروهای ژاپنی درمیآید. ژاپنیها این اسیران را به پیمودن راه طولانی و طاقتفرسای هفتماههای در مسیری پرخطر وا میدارند. کابوس این سفر پرمخاطر و محنتزا سالها پس از جنگ ذهن جین را میآشوبد. با اینهمه بهسببی ناگزیر میشود به مالایا باز گردد. در آنجا اطلاع مییابد که جو، سرباز استرالیایی، که خود را برای نجات اسیران به مخاطره انداخته بود، از مهلکه جان سالم به در برده است. جستوجوی جین برای یافتن جو، او را به دهکورهای دورافتاده در استرالیا میکشاند…
محبوبترین داستان نویل شوت حکایت عشق و جنگ در دورانی پرآشوب است؛ جنگ و پیامدهای آن، از جنگلهای مالایا تا استرالیای بهشدت خشن و خالی از ظرافت.
 
	 
	 
			 
			 
			 
			