تاریخ مختصر برابری
جنبشی بلندمدت در طول تاریخ در طلب برابری بیشترِ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی وجود داشته است. این البته تاریخی صلحآمیز نیست و حتی خطی هم نیست. انواع طغیانها و انقلابها و مبارزات اجتماعی و بحرانها نقش محوری در آن ایفا کردهاند. با وجود این، حداقل از پایان قرن هجدهم، حرکتی تاریخی در طلب برابری وجود داشته است. بین سالهای ۱۷۸۰ و ۲۰۲۰، شاهد تحولاتی هستیم که به سمت برابری بیشترِ منزلت، دارایی، درآمد، جنسیت و نژادها در اکثر مناطق و جوامع کرهٔ زمین میل میکنند. اما قلمروِ این حرکت محدود بوده و نابرابریهای مختلف در سطوحی قابل ملاحظه و ناموجه در همهٔ این ابعاد ادامه یافته است.
با بررسی اینکه «حرکت به سوی برابری» چگونه در عمل ایجاد شده است، میتوانیم درسهای ارزشمندی برای آینده بیاموزیم و درک بهتری از مبارزات و تحرکاتی کسب کنیم که این جنبش را ممکن کردهاند، و نیز از ساختارهایی نهادی و نظامهایی قانونی، اجتماعی، مالیاتی، آموزشی، و انتخاباتی که مجال دادهاند تا برابری به واقعیتی ماندگار تبدیل شود.
چه درسهایی میتوان از این تاریخ جدید اقتصادی و اجتماعی گرفت؟
بدیهیترین درس بدون شک از این قرار است: نابرابری قبل از هر چیز یک ساخت اجتماعی و تاریخی و سیاسی است. خلق ثروت در تاریخ یکسر از یک فرایند جمعی ناشی شده است و جوامع بشری دائماً قوانین و نهادهایی را ابداع میکنند تا به خود ساخت ببخشند و ثروت و قدرت را تقسیم کنند.
درس دوم این است که پیامد ستیزهها و طغیانها علیه بیعدالتی است که امکان دگرگونی روابط قدرت و سرنگونی نهادهای مورد حمایت طبقات مسلط را فراهم کرده است؛ نهادهایی که میخواهند نابرابری اجتماعی را به گونهای که به نفع آنها باشد ساخت بخشند؛ در حالی که آن طغیانها میخواهند نهادهای جدید و قواعد جدید اجتماعی و اقتصادی و سیاسیای را جانشین کنند که برای اکثریت عادلانهتر و رهاییبخشتر هستند.
همچنین مهم است که بر درس دیگری که از تاریخ برمیآید تکیه کنیم: مبارزات و روابط قدرت بهخودیخود کافی نیستند؛ شرط لازمِ سرنگونی نهادهای موجدِ نابرابری و قدرتهای مستقر هستند، اما متأسفانه به هیچ وجه تضمین نمیکنند که نهادهای جدید و قدرتهای جدیدی که جانشین آنها میشوند، همیشه به همان اندازه که امید بستهایم برابریخواه و رهاییبخش باشند.
توافق بر سر نهادهای جانشینی که حرکت واقعی به سوی برایِ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را امکانپذیر میسازند و در عین حال به حقوق فردی، از جمله حق متفاوت بودن، احترام میگذارند بسیار دشوارتر است. نه اینکه ناممکن باشد، اما مستلزم آن است که شور و کنکاش، و تضارب دیدگاههای مختلف، و مصالحهها و آزمایش تجربی را بپذیریم. پیش از هر چیز باید بپذیریم که میتوان از مسیرهای تاریخی و تجربیات دیگران آموخت، و بهویژه بپذیریم که، چون محتوای دقیق نهادهای عادلانه از پیش شناخته نیست، بحث و گفتوگو دربارهٔ آن ارزشمند است.
حرکت به سوی برابری نبردی است که نتیجهٔ آن نامشخص است و راهی است که مقصد آن از پیش معلوم نیست. صرفاً بسیجهای قدرتمند اجتماعی که مورد حمایت جنبشها و سازمانهای جمعی باشند به ما اجازه خواهند داد تا اهداف مشترک را تعریف و روابط قدرت را دگرگون کنیم. پرسشهای اقتصادی مهمتر از آن هستند که به دیگران واگذار شوند. تصاحب مجدد این دانش توسط شهروندان مرحلهای اساسی در نبرد برای برابری است.
دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.