آرمانشهر واقعبینها
در فلسفۀ غرب، آرمانشهر نمادی است از واقعیتی آرمانی و تام؛ همچنین میتوان آن را نمودِ حقیقتی دستنیافتنی دانست. افلاطون را نخستین فیلسوف آرمانگرای اندیشۀ غرب میخوانند. درواقع، آرمانشهر با مفهوم ایدهٔ افلاطون هماهنگی کامل دارد. این اندیشهٔ افلاطون را میتوان در رسالهٔ جمهوریاش پیدا کرد که، در آن، سیاست را به عرصههای گستردهتری همچون دولت و قانون اساسی بسط میدهد و خطوط اصلیای را که برای سازماندهی شهر آرمانی لازم است ترسیم میکند؛ از همین رو است که بسیاری او را مبدع این اندیشه میدانند.
ایدئالیستهای قرونوسطی هم تصورات الهیاتیای دربارۀ مفهوم آرمانشهر داشتند. آرمانشهر از نظر آنها جایی بود مثل سرزمین رؤیاییِ «کوکِین»، سرزمینی از شیر و عسل که در آن نهرهای شراب جاری است، میوۀ درختان پنکیک است، و شیرینی و کلوچۀ داغ از آسمان میبارد. در «کوکِین» کشاورز و صنعتگر و غیره با هم برابرند و زیر آفتاب مطبوع لمیدهاند.
مشکل سیاستمداران امروزی این است که حتی در این حد هم دیدگاهی مشترک از این مفهوم به دست نمیدهند و، از آنجا که قدرت تخیلشان را هم از دست دادهاند، این مفهوم را دربست به راست و چپ افراطی واگذار میکنند تا آنها انواع و اقسام آرمانشهرها را به خورد ابنای بشر بدهند.
روتخر برخمان، مورخ جوان هلندی، در کتاب «آرمانشهر واقعبینها» مینویسد که امروزه حتی معقولترین نیروهای سیاسی نظیر دولتهای رفاه هم ابداً تعریفی از آرمانشهر ندارند و صرفاً آن را به مسائلی از قبیل کاهش مالیات فروکاستهاند. در حالی که روزگاری که در آن زندگی میکنیم اتفاقاً جان میدهد برای تحقق رؤیاهای قرونوسطایی. درواقع در جهانی که نابینایان میتوانند با کاشتن تراشهای در مغزشان اندکی از بینایی را بازیابند، چرا نباید به تحقق آرمانشهر ــآنهم نه در رؤیا که روی زمینــ امید داشت؟
برخمان در همین کتاب با سفر در تاریخ نشان میدهد که اتفاقاً فقدان تعریفی مشخص از مفهوم آرمانشهر، دستکم در قیاس با تصورات خاماندیشانۀ گذشتگان، دلیل اصلیِ بیاعتمادیِ انسان مدرن به سوسیالیسم، علم، نهادهای بزرگ بینالمللی، و حتی تمایل به روشهای جدید زندگی است، حال آنکه انسان مدرن بهشت قرونوسطی را مدتها است که ساخته است اما باورش ندارد و بهبودش نمیبخشد.
برخمان اثرش، «آرمانشهر واقعبینها»، را تلاشی برای باز کردن قفل آینده میداند، تلاشی برای گشودن پنجرۀ اذهان ما. آرمانشهرها، بیشتر از آنکه از واقعیتهای پیشِ رو سخن بگویند، گزارشگر وضع و حال مردمانِ زمانههایی هستند که این آرمانشهرها در آنها پدیدار شدهاند؛ حال آنکه امروز انسان در جهانی میزید که هزاران برابر دوستداشتنیتر از هر آرمانشهری است که انسان قرونوسطایی تصور میکرد. با این حال، چرا امروزه بهظاهر آرمانشهرها محل رشد و نمو اختلاف و خشونت و حتی نسلکشی هستند؟ چرا آرمانشهرها به ویرانشهرها بدل میشوند؟
سعید شیخان مزرعچه –
با درود فراوان
درکتاب «آرمانشهر واقعبینها» روتخربرخمان با بیانی شیوا به مسائلی مهم، اعم از پیشرفت تکنولوژی و ریشه کن شدن فقر و گرسنگی و بیماریها و همچنین حرکت دنیا به سمت رباتیک شدن و بیکار شدن انسانها، میپردازد و معتقد است در آیندهای نزدیک دنیای جالب و پیشرفتهای خواهیم داشت.
در کل این کتاب، کتابی خواندنی و تأملبرانگیز است.
پیشنهاد میکنم حتماً مطالعه کنید.
باسپاس فراوان از دست اندرکاران انتشارات وزین فرهنگ نشرنو و باسپاس از مزدا موحد بابت ترجمهی این کتاب مفید.