راه سوم در سیاست
از جیکوپیک فلسفۀ سیاسی خبر داشت، اما هیچوقت ندیدم در این زمینه حتی یک کلمه جیک بزند. وقتی علت را از او پرسیدم، در پاسخ گفت که حاضر نیست با کسی که پنجاه کتاب در زمینۀ سیاست نخوانده، هیچ بحثی داشته باشد؛ زیرا بدون چنان دانش و مطالعهای زبان مشترک و فهم درستی وجود نخواهد داشت. اصل حرفش بیربط نبود، اما به نظرم سخت میگرفت. به همین دلیل غر زدم:
«پنجاهتا کم نیست؟»
«باشه بیستتا.»
«تخفیف بده، حاجی!»
«پنجاه درصد تخفیف! حداقل دهتا کتاب اساسی باید خونده بشه.»
«نه؛ پولمون نمیرسه دهتا بخریم. ۹۵ درصد تخفیف بده!»
«چییی؟ یعنی فقط یک کتاب؟! اصلاً شدنی نیست. بیخیال سیاست.»
پیچیدم به پروپاچهاش که الّا و بلّا باید کوتاه بیاید. بالأخره به ۹۰ درصد تخفیف راضی شد و دو کتاب معرفی کرد که یکی از آنها «برابری و جانبداری» بود. در خوبی این کتاب نظر حاجی ما حجت است، اما حتی اگر کسی هم دنبال بحث سیاسی نباشد، باز هم از این کتاب شیک نیگل بسیار خواهد آموخت. توماس نیگل (متولد ۱۹۳۷)، حتی سر پیری، هنوز هم فیلسوفی خوشتیپ است که نوشتههایش نیز همان آراستگی را دارد. خلاصه اینکه نیگل از خوشنویسان معاصر است.
به طور کلی، آثار نیگل بهقدری خوب است که هر کدام را به دست بگیریم، بهترین نوشتۀ او به شمار میآوریم. البته که هر کدام از آنها خوبیهای خاص خودش را دارد. این اثر هم که بهتازگی منتشر شده، همین حس و حال را به خواننده میدهد. لازم به ذکر است که این کتاب جزو آثار متأخر او نیست؛ چراکه در ابتدای دهۀ نود میلادی قرن گذشته، یعنی سی سال پیش، منتشر شد. با وجود این، به دلیل روش و موضوعش، همچنان تروتازه به نظر میرسد. چند عامل باعث شده که اینگونه باشد. من فقط به یکی از این عوامل اشاره میکنم، البته با طول و تفصیل. علت ترجیح این عامل، اهمیت بسیار زیادش برای وضعیت فکری-فرهنگی ماست. اساساً در این مجال اندک هم نمیتوان هیچکدام از مباحث بسیار دقیق کتاب را توضیح داد. توضیح مطالب بهدرازا میکشد و مترجم فاضل این کار را بهخوبی انجام داده است. وی مقدمهای ۱۰۰ صفحهای برای فهم بهتر اندیشههای نیگل نگاشته. کتاب نیگل حدوداً ۲۰۰ صفحه است که بین ۱۵ فصل به طور برابر تقسیم شده است (بهجز فصل دهم که از دیگر فصلها تفصیل بیشتری دارد). از این رو، من برای معرفی کتاب از منظری بیرونی به آن میپردازم و اهمیت آن را با توجه به وضعیت خودمان توضیح میدهم. پس خوب گوش کنید!
یک مسئلۀ جنجالی را در نظر بگیریم؛ برای مثال حملۀ تروریستی به برجهای دوقلوی پنتاگون در یازده سپیتامبر سال ۲۰۰۱. شاید میلیونها نفر دربارۀ این حادثه نظر دادهاند. اما در اینجا سؤالی خودنمایی میکند: برای اظهار نظر دربارۀ این حادثه به چه چیزی نیاز داریم؟ پاسخ در یک کلمه: اطلاعات درست و کافی. به عبارت دیگر، این مسئله ناظر به واقع است. برای فهم مسائل ناظربهواقع، نیاز داریم امور واقع مربوطه را بشناسیم. در این مثال نیاز داریم که هزاران دادۀ محرمانه را دربارۀ پشت صحنۀ این رویداد بدانیم. البته صرف دانستن آنها کافی نیست. علاوه بر این، باید ارتباط آنها با هم، طبقهبندیشان و روابط علی-معلولی آنها را هم بررسی کنیم. اما به هر حال تا اطلاعات درست و کافی به دست ما نرسد نوبت به هیچ کار دیگری نمیرسد.
یک دسته دیگر از مسائل هم وجود دارد که میتوانیم آنها را مسائل مفهومی بنامیم. این نوع مسایل در گرو واقعیات بیرونی نیست، اما به همان اندازه نیاز به دقتهای مفهومی دارد. میتوان مسئلۀ آزادی را نام برد. همگان دربارۀ آزادی نه فقط نظر، بلکه نظریه دارند. اما بیشتر افراد نمیتوانند حتی یک تقسیمبندی ساده در باب آزادی انجام دهند. مثلاً انواع آزادی را نام ببرند. در نبود این دقت، مفهوم یک واژه مبهم خواهد ماند. هیچکس نمیداند دقیقاً دربارۀ چه چیزی حرف میزند و نمیداند دیگران دقیقاً دربارۀ چه چیزی صحبت میکنند. از این رو، بحثها همیشه بینتیجه است. فقط تودهای حرفهای مشکوک و بیاساس تولید میشود.
متأسفانه دقتهای مفهومی در فضای فکری-فرهنگیِ رایج چندان شناختهشده نیست. به همین دلیل، اظهار نظرها خام و ساده و سطحی است. بحثها شلخته و بیدروپیکر است. نتیجۀ بحث و جدلها شکلگیری هرج و مرج و آشفتگی فکری و ذهنی است.
برای رفع این مشکل چه باید کرد؟ برای هر بحثِ مفهومی باید با سابقه و چارچوب و نظریات مربوطه آشنا باشیم. این آشنایی هم اصلاً کار سادهای نیست. نیاز به مطالعۀ، دستکم، دهها کتاب دارد. بله؛ کار آسانی نیست. اما گاهی شانس رو میآورد و کتابی ظاهر میشود که کار را ساده میکند. به این معنا که مطالعۀ آن کتاب در حکم مطالعۀ دهها کتاب است. این کتاب نیگل هم در حکم چنین میانبری است. کسی که این کتاب خوب را خوب مطالعه کند، در مسائل مفهومی گیر نمیکند و از پرتوپلاهای رایج هم فریب نمیخورد. این کتاب بهنوعی همۀ مسائل مفهومی سیاسی-اجتماعی را پوشش میدهد.
ممکن است کسی اشکال کند که عنوان کتاب چنین شمولی را نمیرساند و لذا مباحث کتاب منحصر به مسئلهای خاص است. اما این تلقی درست نیست. فهم دقیق عنوان کتاب نشان میدهد که تقریباً همۀ مباحث سیاسی-اجتماعی را میتوان در همین قالب جای داد. تمام نزاعهای افراد در واقع نزاعی است بر سر اینکه منفعت گروهی خاص حفظ شود یا همگان به صورت برابر لحاظ شوند. برای کم کردن توضیحات نمونهای ذکر میکنم: مالیات پزشکان. این مسئله حدوداً به مدت دو سال بحثهای تندی بهپا کرد تا اینکه کرونا همه چیز را به فراموشی راند. اما دو طرف نزاع چه کسانی هستند؟ گروهی جانبدارانه به فکر نفع صنفی خاص هستند، و، در مقابل، عموم افراد هوادار برابری هستند. مسئلۀ قاچاق، رانت، گوشت بره، علوفۀ گوساله، چاغالهبادام، حلواشکری و هر زهرمار دیگری همه در همین چهارچوب فهمیدنی و بررسیدنی است.
البته منظور این نیست که باید یکی از این دو طرف را برگزینیم. خیر؛ اصولاً دیدگاه نیگل این است که باید هر دو طرف را لحاظ کنیم و به یک وضعیت پایدار از جمع میان برابری و جانبداری دست پیدا کنیم. به عبارت دیگر، آیا در سیاست راه حلی وجود دارد که برای همگان معقول و مقبول باشد. یافتن چنین چیزی بسیار بسیار دشوار است و نیگل هم ادعا نمیکند راه حلی موفق ارائه کرده است. ولی در هر صورت این امر چیزی از ارزش و اهمیت این مسئلۀ حیاتی کم نمیکند. نیگل در همان ابتدای کتاب با اشاره به این مطلب مینویسد:
«ممکن است کمونیسم در اروپا شکست خورده باشد، و، نیز ممکن است ما زنده بمانیم تا سقوط کمونیسم را در آسیا نیز جشن بگیریم، اما این شکست بدین معنا نیست که سرمایهداری دموکراتیک در ترتیبات اجتماع انسانی حرف آخر را میزند. در این برهۀ تاریخی، این نکته ارزش یادآوری را دارد که کمونیسم وجودش را تا حدی به آرمان برابری مدیون است، آرمانی که همچنان جذاب به قوت خود باقی مانده است، علیرغم اینکه به اسم کمونیسم بزرگترین جنایات صورت گرفت و بزرگترین فجایع اقتصادی به وجود آمد. جوامع دموکراتیک شیوهای نیافتهاند تا آن آرمان را برآورده کنند: این مسألۀ دموکراسیهای کهن غرب است، و، همچنین، مسألۀ بسیار جدی دموکراسیهای در حال ظهوری خواهد بود که بعد از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و شاید در جاهای دیگری پدید آمدهاند.»
نیگل در این کتاب دلمشغول این مسئلۀ مهم هم هست که امروزه دامنگیر بیشتر کشورهاست.
علی غزالیفر
منبع: الف