
ماندانا فرهادیان در سال ۱۳۴۷ در تهران متولد شد. او در دانشگاه صنعتی امیرکبیر در رشتۀ کارشناسی فیزیک تحصیل کرد و سپس کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه تحصیلات تکمیلی در علوم پایۀ زنجان دریافت کرد. فرهادیان کار ترجمه را از دهۀ ۱۳۷۰ با ترجمۀ مقالاتی در مجلۀ فیزیک آغاز کرد. از جمله ترجمههای او میتوان به عنوانهای «مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت»، «زندگی پنهان ذهن»، «یخچال اینشتین»، «زنان در علم» و «تاریخ مختصر علم» اشاره کرد.
دکترهای اعصاب
تاريخ روانپزشكى آكنده است از نظريههاى خيالپردازانه و درمانهاى غريب، درعين حال مملو از روانپزشكان و دانشمندانى است كه مجدّانه بهدنبال تسكين و درمان مؤثر اختلالات روانى بودهاند. روانپزشكى از روزگارى كه مبتلايان به اختلالات روانى را در زنجير مىكردند، راهى طولانى و پرفراز و نشيب پيموده است. این کتاب روايتى شگفتانگيز عرضه مىكند از اين تحول؛ روایتی که شرح موارد واقعی از بیماریها را با اندیشهها و تأملات نظرى همراه میکند.
جفرى ليبرمن رئيس پيشين انجمن روانپزشكى امريكا (APA) و استاد روانپزشكى در دانشگاه كلمبيا در دکترهای اعصاب تاريخ روانپزشكى را در چشماندازى مدرن قرار مىدهد تا دريافتى عميق از سرگذشت آن بهدست دهد. او جهانِ پشت صحنۀ روانپزشكى و اشتباهات تاريخى آن را میکاود و دنياى نوين این علم و قلمرو و مرزهاى آن را پیش چشم خواننده مینهد.
رودخانۀ آگاهی
زندگی پنهان ذهن
چگونه در طی اولین روزهای زندگیمان به ایدهها شکل میدهیم؟ چگونه رؤیا میبینیم و تصور میکنیم؟ چرا احساسات و هیجانات خاصی داریم؟ مغزمان چگونه تغییر میکند و ما همراه با آن چگونه تغییر میکنیم؟ تصورمان چگونه در مورد خوب و منصف بودن خیلی زودتر از آنچه فکر میکنیم رشد میکند؟ زندگی پنهان ذهن از حوزههای فیزیک، ریاضیات، فلسفه، پزشکی، زیستشناسی، روانشناسی، مردمشناسی، زبانشناسی و همچنین آشپزی، شعبدهبازی، شطرنج، موسیقی، ادبیات و هنر بهره میگیرد تا...
مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت!
دکتر آلیور ساکس، از برجستهترین پزشکانِ نویسندۀ قرن بیستم و بیستویکم، داستانهای عجیب اما واقعی انسانهایی را روایت میکند که در دنیای غریب و بهظاهر گریزناپذیر انواع اختلالهای عصبروانشناختی به دام افتادهاند. در این کتاب حکایت افرادی آمده که گرفتار ناهنجاریهای فکری و ادراکیِ باورنکردنی هستند: بیمارانی که خاطراتشان را از دست دادهاند، و همراه آن بخش بزرگی از گذشتهشان را؛ بیمارانی که قادر به تشخیص افراد یا اجسام آشنا نیستند؛ دستها و پاهایشان برایشان بیگانه شده و حتی انسانهایی عقبافتاده قلمداد شدهاند، اما در همین حال از استعدادهای هنری و ریاضیاتی ناشناخته و فوقالعادهای برخوردارند. دکتر ساکس لحظهای هم فراموش نمیکند که مسئولیت نهایی پزشک در برابر کیست: «انسانی دردمند که رنج میکشد و مبارزه میکند.»
 
	 
	 
		 
		 
		