فلسفۀ پرندگان
زندگی حیوانات برای ما رازآمیز، الهامبخش و دستمایۀ تعلیم اخلاقی بوده است. در دل سنتهای مختلف غالباً حیوانات در مقام معلم یا شاهد بحث حضور دارند، از افسانههای ازوپ یونانی تا داستانهای بیدپای هندی و با نثر فنی آن «كلیله و دمنه» به نحوی نشان میدهند كه از حیوانات خیلی چیزها میتوانیم بیاموزیم. در قرآن هم از فهم عقلانی پرندگان و مورچگان، سخن رفته است.
اما همۀ اینها متعلق به زمانی است كه حیوانات موجوداتی باشعور به شمار میرفتند كه از قضا «زبانبسته» بودند. ولی از دكارت به بعد حیوانات تبدیل به «ماشین» شدند و در نهایت در جامعۀ ما به «فرآوردههای گوشتی» تبدیل شدهاند. در این فضایی كه فقط ما انسانها گویی «تافتۀ جدابافتۀ آفرینش» هستیم، آیا باز میتوان از حیوانات و به خصوص پرندگان چیزی آموخت؟
كتاب «فلسفۀپرندگان» (فیلیپ دوبوآ و الیز روسو، ترجمۀ كاوه فیضاللهی، تهران، فرهنگ نشرنو، ۱۴۰۰، ۱۹۰ ص. مصور)، به پرسش ما پاسخ مثبت میدهد. این كتاب كه حاصل مطالعه، پژوهش، و مشاهدۀ یك پرندهشناس و یك روزنامهنگار فلسفهخوانده است، سرشار از نكتههای ناب دربارۀ پرندگان است كه اگر جایی نقل كنیم ممكن است فكر كنند داریم شوخی میكنیم. برای نمونه، پرندگان نه تنها دارای زبانی برای گفتوگو با هم هستند، افزون بر آن «لهجه» هم دارند و این لهجه به آنها كمك میكند تا مثلاً سهرۀ اصفهانی از سهرۀ مازندرانی متمایز شده و هیچ پرنده بیگانهای نتواند وارد گروه شود.
این كتاب در قالب قطعات كوتاه چند صفحهای و به استناد پژوهشهای انجام شده بر پرندگان و با مسلم گرفتن نظریۀ تكاملی داروین، به ما «اشرف مخلوقات» نشان میدهد كه چگونه میتوان درسهای بسیاری از پرندگان آموخت.
برخی پرندگان حس جهتیابی حیرتانگیزی دارند. گیلانشاه حنایی، با وزن ۲۵۰ گرم، فاصلۀ آلاسكا تا نیوزیلند را یعنی بیش از ۱۱هزار كیلومتر را با سرعت ۷۲ كیلومتر در ساعت پیوسته و بیوقفه پرواز میكند. درست یك هفته پرواز میكند و نوبتی بخشی از مغزش را میخواباند و همزمان كه پرواز میكند، خواب است. دست آخر درست به همان لانهای كه سال پیش در آن بوده است، باز میگردد. ما نیز با ایجاد عادتهایی مانند توجه به تغییرات فصلها و طبیعت و بیدار شدن در نیمهشب و دیدن ماهتاب، میتوانیم مانند پرندگان به پیرامون خویش توجه كنیم و شاعرانگی را به زندگی خود راه دهیم.
همچنین برخی پرندگان خلاقانه عمل میكنند و هنر را وارد زندگی خویش میسازند، مثلاً پرندگان نر برای جلب نظر پرندۀ ماده آواز میخوانند. این آوازها برای ما یكسان هستند و ما قادر به تشخیص تفاوتها آن نیستیم. اما در واقع، موفقترین پرندگان در جلب ماده كسانی هستند كه بهترین لانه را بسازند یا زیباترین آواز را بسرایند یا زیباترین پر و بال را داشته باشند. اینجاست كه آنها در بازار رقابت دست به خلاقیت میزنند، گاه با تغذیه خاصی رنگهای متنوعی به پر و بال خود میدهند و گاه در مقام رقابت با حریفان دست به بداههسرایی میزنند و آوازهایی میخوانند كه از آواز حریفان متفاوت و گاه پیچیدهتر است.
فقط ما انسانها تشنه قدرت نیستیم، پرندگان نیز گاه برای رسیدن به قدرت جان میدهند. برخی مرغها به جای لذت بردن از زندگی و خوردن و نوشیدن، زندگی خود را صرف نوك زدن مرغهای دیگر و اثبات برتری خود میكنند. حال آنكه برخی مرغهای دیگر، بیسر و صدا در پی زندگی خود هستند. بازی قدرت ما را از لذتهای زندگی باز میدارد. وقتی كسی میكوشد با قربانی كردن خیلی چیزها به قله برسد، كس دیگری منتظر است تا او را به زیر بكشد.
این كتاب آسانیاب و خوشخوان نكات بسیاری به ما میآموزد و ما را به سمت «فروتنی» كه بهترین نشانۀ هوش است، راهبری میكند.
سید حسن اسلامی اردکانی
منبع: روزنامۀ اعتماد | چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰