منطق حیرانی

    •        «درست فقط این است»؛ این آغاز و پایان یک استدلال خوب برای ساختارگریان حقوقی است که فقط یک پاسخ جامع را بهترین می‌دانند.
    •        اما در نظر صورت‌گرایان حقوقی «درست این است»؛ این از آن روست که فورمالیست‌ها به یاری روح‌القوانین گاه در یک مورد خاص از انحصارِ کلیت‌ها بیرون می‌آیند.
    •        نزد خطابیان حقوقی همچون دورکین،  «درست فقط آن است»؛ برای آنان پاسخ آنقدرها هم که ساختارگرایان و فورمالیست‌ها می‌گویند دم دست نیست، و اگرچه فقط یک پاسخْ بهترین است، باید آن را نه از قشر که از اعماق دریافت.
    •        گروهی دیگر از خطابیان همچون پرلمان برآنند که: «درست آن است»؛ اینان نیز گرچه به آن سوی ظاهر عبور می‌کنند، اما لزوماً فقط یک تأویل را از میان تفاسیر درست نمی‌شمرند.
    •        جدلیان حقوقی می‌گویند: «درست یا این است یا آن»؛ بیش از دو پاسخ وجود ندارد و اگر این درست باشد آن درست نیست، و اگر آن درست باشد دیگر این را نباید درست پنداشت.
    •        پلورالیست‌ها و دیالکتیسین‌های حقوقی ظاهراً با تحملی بیشتر معتقدند که «درست هم این است و هم آن» و، بدینسان بر خلاف جدلیان، بین دو پاسخ متعارض جمع می‌کنند.

    پروژۀ حیرانی حقوقی اما نه جمع که حذف است، و در آن «درست نه این است و نه آن».

۳۵۰.۰۰۰تومان

 دموکراسیِ خطابه، دیکتاتوریِ جدل

«وجدانِ بیدار» عنوانی است که اشتفان تسوایگ برای سباستین کاستلیو در مواجهه با کالوَن برگزید. روایتی از فردی که نخواست همرنگِ جماعت شود و صدایِ اصیلِ خویش را از کف ننهاد. کاستلیو در برابر استبدادِ مذهبیِ کالون ایستاد و بهایش را نیز پرداخت. از عصرِ خود فراتر بود و عذابِ تنهایی را نیز دید و کشید. گمان من آن است که همواره مخالف‌خوانی‌هایند که راه می‌گشایند و امکانِ روییدنِ خیال را در دشتِ اندیشه فراهم می‌سازند و مگر توسعۀ تمدّن بشری به چیزی بیش از تخیّلِ خلاقانه مدیون است؟ اگر دوگانۀ (درست/نادرست) را راست بدانیم، به گمان من، ایده‌ای نو و نادرست بسی بهتر و راه‌گشاتر از ایده‌هایی دست‌فرسود و کهنه و تکراری است. هر ایدۀ نو، نگاهی تازه به جهان است و جهان از نگاه زاده می‌شود و «آدمی دید است و باقی پوست است».
«منطقِ حیرانی؛ در باب استدلالِ حقوقی»، صدایی است اصیل از ایده‌هایی نو در دشتِ سترونِ دانشکده‌ها و انجمن‌های حقوقیِ ایران که بیشترین زمان خود را به تکرار می‌گذرانند. منطقِ حیرانی در زمانه‌ای که اهالیِ حقوق برای هر چیز حکمی قطعی در آستین دارند، فراخوانِ حیرت می‌دهد و بر آن است که راه را نه از مسیر مجادلاتِ فقیهانه(آن هم فقیهانِ شحنه‌شناس!) بلکه از طریقِ انجام گفت‌وگویی مشارکت‌جویانه باید یافت.
منطقِ حیرانی در دو ساحتِ «قانون‌گذاری» و «قضاوت»، دو نگاهِ متفاوت را عرضه می‌کند. از این نظرگاه «قانون همواره باید در دایرۀ فهمِ عرفی سرگشته بماند و در پی آن باشد که کشف کند فهمِ عرفی طالبِ چیست؟ کشفی دشوار که لزوماً با انتخابات‌های دموکراتیک حاصل نمی‌آید و گاه به مکاشفه‌های صادقانۀ واضعانِ قانون نیازمند است» و مدعی است که «فهمِ عرفی، دل‌بستۀ دوگانه‌هاست» و در این ساحت نمی‌توان از راهی سوم سخن به میان آورد. قانون، یا شکنجه را مطلقاً رد می‌کند و یا به آن جواز می‌دهد. سخن گفتن از راه سوم، در واقع جواز به شکنجه است. «قانون باید رسوبِ تاریخیِ اخلاق باقی بماند و این بدان معنی است که خودش اخلاق ایجاد نکند.» حقوقِ بنیادین نیز از راهِ فهمِ عرفی درک می‌شوند و قانون‌گذار نمی‌تواند نظر خودش را، حتی اگر متکی به رأی اکثریّت در یک انتخابات باشد، به این فهمِ عرفی تحمیل کند و باید دانست که «فهمِ عرفی، رعایتِ خواهش همۀ انسان‌هاست» و نمی‌تواند محدود به درک مردمِ یک منطقه یا حتی کشور شود.
قانون‌گذاران باید به مؤلفۀ مهم «ارزش آزادیِ شهروندان و حقوق بنیادینِ آن‌ها» آگاه باشند و نیک دریابند «قوانین اساسی‌ای که در بردارندۀ حقوق اساسی مردم‌اند، فراتر از دموکراسی می‌روند» و «تا چیزی به درجۀ قبولِ فهمِ عرفی نرسیده نباید تبدیل به قانون شود.»
منطقِ حیرانی، منطقِ تفاوت‌هاست و «قاضی در استدلال‌هایش بیش‌تر در پی آن است که بگوید این دعوا شبیهِ چه چیزی نیست.» هرقدر که توصیه در وضعِ قانون مبتنی بر «یا این/یا آن» بود، اندرز در مقامِ قضاوت «نه این/نه آن» است. «یافتنِ حکم کلیِ فهمِ عرفی و تبدیل آن به قانون، بسیار ساده‌تر از یافتنِ حکم جزئیِ فهم عرفی و تبدیل آن به رأی قاضی» است. قاضیِ پایبند به منطقِ حیرانی باید بتواند علاوه بر انجام استدلال، رأی خود را توجیه کند. او باید در پی فراهم‌سازیِ «آبرو و وجاهت» برای رأیِ خویش باشد حتّی اگر نیاز به آن افتد که برای رسیدن به حقِ منطبق با فهمِ عرفی با بهره‌گیری از شاعرانگیِ خویش «به نفعِ شهروندان و به ضرر قدرت، مغالطه کند.» چرا که «حقوق، طی طریق در بیابانی از تحیّر است برای رسیدن به حق.»

سعید رضادوست

تالیف

حسن جعفری‌تبار

نوبت چاپ

چهارم

تاریخ نشر

1402 (اول، 1399)

قطع

رقعی

نویسنده

نوع جلد

شومیز (جلد نرم)

تعداد صفحات

۳۰۴

شابک

978-600-490-167-3

موضوع

حقوق-تفسیر و استنباط

وضعیت نشر

تجدید چاپ

دسته بندی ها:

حقوق بشر

برچسب:

حسن جعفری‌تبار, حقوق-تفسیر و استنباط, رقعی

دیدگاهها

Clear filters

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “منطق حیرانی”

ویژگی‌های محصول

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است، و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز، و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد، کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته حال و آینده، شناخت فراوان جامعه و متخصصان را می طلبد، تا با نرم افزارها شناخت بیشتری را برای طراحان رایانه ای علی الخصوص طراحان خلاقی، و فرهنگ پیشرو در زبان فارسی ایجاد کرد، در این صورت می توان امید داشت که تمام و دشواری موجود در ارائه راهکارها، و شرایط سخت تایپ به پایان رسد و زمان مورد نیاز شامل حروفچینی دستاوردهای اصلی، و جوابگوی سوالات پیوسته اهل دنیای موجود طراحی اساسا مورد استفاده قرار گیرد.

تالیف

حسن جعفری‌تبار

نوبت چاپ

چهارم

تاریخ نشر

1402 (اول، 1399)

قطع

رقعی

نویسنده

نوع جلد

شومیز (جلد نرم)

تعداد صفحات

۳۰۴

شابک

978-600-490-167-3

موضوع

حقوق-تفسیر و استنباط

وضعیت نشر

تجدید چاپ

دسته بندی ها:

حقوق بشر

برچسب:

حسن جعفری‌تبار, حقوق-تفسیر و استنباط, رقعی

معرفی محصول

 دموکراسیِ خطابه، دیکتاتوریِ جدل

«وجدانِ بیدار» عنوانی است که اشتفان تسوایگ برای سباستین کاستلیو در مواجهه با کالوَن برگزید. روایتی از فردی که نخواست همرنگِ جماعت شود و صدایِ اصیلِ خویش را از کف ننهاد. کاستلیو در برابر استبدادِ مذهبیِ کالون ایستاد و بهایش را نیز پرداخت. از عصرِ خود فراتر بود و عذابِ تنهایی را نیز دید و کشید. گمان من آن است که همواره مخالف‌خوانی‌هایند که راه می‌گشایند و امکانِ روییدنِ خیال را در دشتِ اندیشه فراهم می‌سازند و مگر توسعۀ تمدّن بشری به چیزی بیش از تخیّلِ خلاقانه مدیون است؟ اگر دوگانۀ (درست/نادرست) را راست بدانیم، به گمان من، ایده‌ای نو و نادرست بسی بهتر و راه‌گشاتر از ایده‌هایی دست‌فرسود و کهنه و تکراری است. هر ایدۀ نو، نگاهی تازه به جهان است و جهان از نگاه زاده می‌شود و «آدمی دید است و باقی پوست است».
«منطقِ حیرانی؛ در باب استدلالِ حقوقی»، صدایی است اصیل از ایده‌هایی نو در دشتِ سترونِ دانشکده‌ها و انجمن‌های حقوقیِ ایران که بیشترین زمان خود را به تکرار می‌گذرانند. منطقِ حیرانی در زمانه‌ای که اهالیِ حقوق برای هر چیز حکمی قطعی در آستین دارند، فراخوانِ حیرت می‌دهد و بر آن است که راه را نه از مسیر مجادلاتِ فقیهانه(آن هم فقیهانِ شحنه‌شناس!) بلکه از طریقِ انجام گفت‌وگویی مشارکت‌جویانه باید یافت.
منطقِ حیرانی در دو ساحتِ «قانون‌گذاری» و «قضاوت»، دو نگاهِ متفاوت را عرضه می‌کند. از این نظرگاه «قانون همواره باید در دایرۀ فهمِ عرفی سرگشته بماند و در پی آن باشد که کشف کند فهمِ عرفی طالبِ چیست؟ کشفی دشوار که لزوماً با انتخابات‌های دموکراتیک حاصل نمی‌آید و گاه به مکاشفه‌های صادقانۀ واضعانِ قانون نیازمند است» و مدعی است که «فهمِ عرفی، دل‌بستۀ دوگانه‌هاست» و در این ساحت نمی‌توان از راهی سوم سخن به میان آورد. قانون، یا شکنجه را مطلقاً رد می‌کند و یا به آن جواز می‌دهد. سخن گفتن از راه سوم، در واقع جواز به شکنجه است. «قانون باید رسوبِ تاریخیِ اخلاق باقی بماند و این بدان معنی است که خودش اخلاق ایجاد نکند.» حقوقِ بنیادین نیز از راهِ فهمِ عرفی درک می‌شوند و قانون‌گذار نمی‌تواند نظر خودش را، حتی اگر متکی به رأی اکثریّت در یک انتخابات باشد، به این فهمِ عرفی تحمیل کند و باید دانست که «فهمِ عرفی، رعایتِ خواهش همۀ انسان‌هاست» و نمی‌تواند محدود به درک مردمِ یک منطقه یا حتی کشور شود.
قانون‌گذاران باید به مؤلفۀ مهم «ارزش آزادیِ شهروندان و حقوق بنیادینِ آن‌ها» آگاه باشند و نیک دریابند «قوانین اساسی‌ای که در بردارندۀ حقوق اساسی مردم‌اند، فراتر از دموکراسی می‌روند» و «تا چیزی به درجۀ قبولِ فهمِ عرفی نرسیده نباید تبدیل به قانون شود.»
منطقِ حیرانی، منطقِ تفاوت‌هاست و «قاضی در استدلال‌هایش بیش‌تر در پی آن است که بگوید این دعوا شبیهِ چه چیزی نیست.» هرقدر که توصیه در وضعِ قانون مبتنی بر «یا این/یا آن» بود، اندرز در مقامِ قضاوت «نه این/نه آن» است. «یافتنِ حکم کلیِ فهمِ عرفی و تبدیل آن به قانون، بسیار ساده‌تر از یافتنِ حکم جزئیِ فهم عرفی و تبدیل آن به رأی قاضی» است. قاضیِ پایبند به منطقِ حیرانی باید بتواند علاوه بر انجام استدلال، رأی خود را توجیه کند. او باید در پی فراهم‌سازیِ «آبرو و وجاهت» برای رأیِ خویش باشد حتّی اگر نیاز به آن افتد که برای رسیدن به حقِ منطبق با فهمِ عرفی با بهره‌گیری از شاعرانگیِ خویش «به نفعِ شهروندان و به ضرر قدرت، مغالطه کند.» چرا که «حقوق، طی طریق در بیابانی از تحیّر است برای رسیدن به حق.»

سعید رضادوست

نظرات خریداران

دیدگاهها

Clear filters

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “منطق حیرانی”

نیز پیشنهاد می‌کنیم