دربارۀ سیر عقل در منظومۀ حقوق بینالملل نوشتۀ استاد دکتر هدایتالله فلسفی
مهدی جوادی
«فکر میکنی آنگاه که قدرتْ تسلیمِ تملّق میشود، وظیفهشناس بیمی از سخنگفتن به دل راه میدهد؟
بدان زمان که شاهنشاه روی به جانب حماقت بگذارد، بیشرافتم بخوان، اگر بیپرده با او سخن نگفتم.»
ویلیام شکسپیر، شاه لیر، پردۀ نخست، صحنۀ اوّل.
فرانتس کافکا ـ نویسندۀ رمانهایی چون قصر، مسخ و محاکمه، و دانشآموختۀ دکترای حقوق که زندگی را با کار حقوقی در مؤسسات بیمه میگذرانید ـ یادداشتی داستانگونه نوشته است به نام «در چند و چون قوانین».
یادداشت کافکا را این جمله آغاز میکند: «از چند و چون قوانین ما همهکس آگاه نیست. قوانین ما راز سر به مهر گروه کوچک اشراف است که بر ما حکومت میکند.» کافکا برای اینکه این سخن متناقضنما را، یعنی ادارۀ جامعه با قوانینی که هم بر همه حکومت دارد و هم هیچکس از آنها آگاه نیست، توجیه کند، ویژگیهای قوانین حاکم بر پارهای از جوامع استبدادی
دربارۀ سیر عقل در منظومۀ حقوق بینالملل نوشتۀ استاد دکتر هدایتالله فلسفی
مهدی جوادی
«فکر میکنی آنگاه که قدرتْ تسلیمِ تملّق میشود، وظیفهشناس بیمی از سخنگفتن به دل راه میدهد؟
بدان زمان که شاهنشاه روی به جانب حماقت بگذارد، بیشرافتم بخوان، اگر بیپرده با او سخن نگفتم.»
ویلیام شکسپیر، شاه لیر، پردۀ نخست، صحنۀ اوّل.
فرانتس کافکا ـ نویسندۀ رمانهایی چون قصر، مسخ و محاکمه، و دانشآموختۀ دکترای حقوق که زندگی را با کار حقوقی در مؤسسات بیمه میگذرانید ـ یادداشتی داستانگونه نوشته است به نام «در چند و چون قوانین».
یادداشت کافکا را این جمله آغاز میکند: «از چند و چون قوانین ما همهکس آگاه نیست. قوانین ما راز سر به مهر گروه کوچک اشراف است که بر ما حکومت میکند.» کافکا برای اینکه این سخن متناقضنما را، یعنی ادارۀ جامعه با قوانینی که هم بر همه حکومت دارد و هم هیچکس از آنها آگاه نیست، توجیه کند، ویژگیهای قوانین حاکم بر پارهای از جوامع استبدادی را برمیشمارد؛ جوامعی که هنوز در آنها حکومت قانون مستقر نشده است.
مثلاً میگوید قانونگذارانِ جوامعی از این دست خود از قانون فراترند یا بهتر است بگوییم «هرچه از ایشان سر میزند عین قانون است». یا اشاره میکند که قوانین از هیچ منطق و مقصود معینی جز خودکامگی قانونگذار پیروی نمیکند. در این جامعه که چنین «بر لبۀ چنین تیغی روزگار میگذارنَد» برچیدن بساط استبداد آسان نیست، زیرا «تنها قانونِ مشهود و تردیدناپذیر همان وجود مستبد است و آیا عاقلانه است که مردم، به دست خود، خویشتن را از این تنها قانونِ موجود محروم کنند»؟ پس مردم سالها تن به چنین نظام مستبدانهای میدهند که «ماهیت قوانیناش به گونهای است که باید وجودشان پنهان نگاه داشته شود»، چون مردم باید خود را تسلیم محض ارادۀ مستبد کنند و، در عین حال، این تنها قانون واقعی، یعنی ضرورت اطاعت بیقید و شرط از ارادۀ مستبد، را به روی خود نیاورند و وانمود کنند که از قوانینی پیروی میکنند که بر پایۀ عدالت، خیر مشترک و حقوق طبیعی وضع شدهاند.
در چنین روزگار و سرزمینی، عقل خوار میشود و حقوق بیبها. چون از این جز اطاعت بیقید و شرط باقی نمیماند و از آن هم نشانی نیست، مگر وقتی که میخواهند قوانین شرمآورشان را، با یاوهگویی و فلسفهبافی، معقول جلوه دهند. حقوقدان مقبول و صدرنشین در این زمانْ مزدور مجیزگویی است که خفّت شرح و تفسیر این قوانین را به جان میخرد و هیچ شرم نمیکند از اینکه امروز قانونی را مطابق عقل سلیم و نیازهای اجتماعی و تاریخی جامعه جلوه دهد و فردا از قانونی بهکلی مخالف آن دفاع کند و، در هر دو حال، کیسۀ ثروت و شهرتش را از نوکری صاحبان قدرت پُر کند.
نمیدانم چنین وضع هولناکی، که فیلسوفان، ادیبان و حقوقدانان از آن سخن گفتهاند، در کدام زمان محقق شده است و یا محقق خواهد شد، اما این را میدانم که در این «عصر ظلمت»، به تعبیر هانا آرنت، باید جان را روشن نگاه داشت، حتی اگر شده به اندک شرری. حقوقدانی که در این فضای رعبآلود از حرمت عقل و حقوق دفاع میکند تنها به شاگردانش نمیآموزد چگونه قواعد حقوقی را بیابند و به کار برند، بلکه به آنها میآموزد که انساناند، به آنها شأن و منزلت انسانیشان را یادآوری میکند و یادشان میدهد که باید امیرِ نفسِ خویشتنِ خویش باشند، چنانکه استاد هدایتالله فلسفی در همۀ عمر خویش چنین کرده است.
آثار این استاد برجسته کوششی است برای اینکه نشان دهد چگونه باید عقل را در عرصۀ حقوق به کار انداخت. حقوق برای ایشان نوکری صاحبان قدرت نیست، بلکه حاصل تعامل عقل و واقع است. قاعدۀ حقوقی روی به واقع دارد، چون برای هدفی عملی وضع شده و، در عین حال، حاصل یک تلاش عقلانی است، چون کلی است. لزوم وفای به عهد، به عنوان یک قاعدۀ حقوقی، زمانی به غایت خود میرسد که هرکس که عهدی میبندد به آن وفا کند و یا بتوان او را به آن وادار کرد و این جنبۀ واقعی حقوق است. اما همین قاعده، مثل هر قاعدۀ حقوقی دیگری، در ذات خود کلی است و چون مفاهیم کلی در طبیعت وجود بیرونی ندارند، بنابراین، حاصل فعالّیت ذهنی و عقلانی است.
با این حساب، برای استاد فلسفی، مثل بسیاری از بزرگان دیگر، حقوق «ساختار عقلانی واقعیت» است. یعنی هم از واقعیت پدید آمده و بر آن اثر میگذارد و هم اسیر و بندۀ محض امور و پدیدههای منفرد نیست، زیرا حقوقْ نظام عقلانی واقعیت را آشکار میکند. برای فهم این نظام، که در آن واقعیت، آرمانها و ارزشها، اصول عقلی و … جلوه پیدا میکند، چارهای جز استخدام عقل نیست و برای همین هم کتاب ارزشمند ایشان در باب روششناسی «سیر عقل در منظومۀ حقوق بینالملل» نام گرفته است.
باری، سخنگفتن چو من شاگردی در وصف استادی چون او و اثری که حاصل سیسال تحقیق و اندیشۀ ایشان است جز پرگویی نمیتواند بود، خاصه وقتی که این کتاب ارزشمند، بار دیگر، به همراه یک پیشگفتار جدید و تعلیقه، به چاپ رسیده و در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است.

دیدگاهها
حذف فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.