گفتگو با نیاز اسماعیلپور
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مجموعۀ گسترۀ خیال نشر نو کتابهایی در حوزۀ تئاتر و سینما را شامل میشود که کتاب «هیچیکاتا و اونو» یکی از آنهاست. این کتاب مباحثی در خصوص رقص «بوتو»، پدیدآوران آن و روند رشد و اشاعۀ این نوع تئاتر در ژاپن و دیگر کشورهای جهان را مطرح میکند. همچنین این اثر شرح کارنامۀ تاتسومی هیجیکاتا و کازو اونو را در برگرفته و صحبتهایشان درباره بوتو را نیز شامل میشود. کتاب «هیجیکاتا و اونو» گسترش زیباییشناختی رقص و نمایش بوتو در زمینۀ سیاسی و اجتماعی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم را نیز بررسی کرده و در پایان توصیهها و نکاتی را برای استادان و هنرجویان رقص بوتو عنوان میکند. با یکی از مترجمان این اثر، نیاز اسماعیلپور درباره نمایش بوتو و کتاب «هیچیکاتا و اونو» گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
اگر موافقید بحث را از رقص بوتو و بنیانگذار و مبدع آن هیجیکاتا شروع کنیم و سپس وارد فضای کتاب شویم.
کتاب دربارۀ ابداع رقص بوتو در اثر همکاری و آشنایی هیجیکاتا و اونو است. دو مرد بینظیر و در عین حال کاملاً متفاوت، با بیست سال فاصلۀ سنی. تاتسومی هیجیکاتا، بیست سال جوانتر، یاغی، ساختارشکن، تجربهگرا، نابغهای خودویرانگر؛ و مرد بزرگتر: کازو اونو، هنرمندی حساس و شهودگرا، صبور، با شکی عمیق و ایمانی قدرتمند. هیجیکاتا و اونو در عین تفاوتهای بنیادین خویش، در چیزهای مهمی شریک بودند: کودکی نابسامان، تأثیر جنگهای پیاپی، طولانی و ویرانگر، و از همه مهمتر بیانی هنری که برای خود برگزیده بودند: رقص.
وقتی اونو ده سال از بهترین سالهای جوانیاش را در میانۀ میدان جنگ یا اردوگاه اسیران جنگی میگذراند، هیجیکاتا پسربچهای بود که با فقر، خشونت جامعه و طبیعت میجنگید. وقتی اونو پس از سالهای دشوارش به عنصر وجودی خویش برگشت و رقص را آغاز کرد، هیجیکاتا، جوان شهرستانی سرگشتهای بود که در توکیوی پس از جنگ و در حاشیۀ پست شهر دنبال نور رهنمایی میگشت و دست تقدیر آنها را به هم رساند.
هیجیکاتا نوشته :«در پاییز ۱۹۴۸ در توکیو رقص شگفتانگیزی دیدم، رقصی سرشار از غزل که مردی لباس خواب بر تن اجرایش میکرد. حرکتهای تند صورتش که بارها و بارها تکرار میشد اثر درازمدتی بر من گذاشت. تخدیر این رقص تا سالها با من همراه بود و حالا به زهر کشندهای تبدیل شده که یک قاشق از آن هرچه برای از کار انداختن من لازم است، در خود دارد…» و تخدیر این زهر کشنده به رابطهای عمیق انجامید که اساس بوتو را شکل داد، رابطهای با احترام کامل یک کارگردان جوان به یک رقصنده میانسال.
ابتدا میخواهم بدانم آیا این رقص مفهوم خاصی را به مخاطب القا میکند؟ و اساساً نیاز به متنی دارد یا صرفاً طراحی حرکات است؟
بله، رقص بوتو نوعی از تئاتر است که مفهوم و داستانی را بیان میکند و کاملاً نیاز به متنی دارد که حرکات بر اساس آن طراحی میشود.
آیا برای رقصیدن به این سبک به موسیقی خاصی نیاز است؟ بیشتر از موسیقی بیکلام استفاده میشود؟
بله، موسیقیهای گوناگون بیکلامی برای بوتو به کار میرود که از ضربهای سادۀ موسیقی سنتی ژاپنی تا آهنگهای غربی و تانگو را در بر میگیرد و بنا بر لزوم متن و مفهوم پرفورمنس انتخاب میشوند و گاهی هم سکوت به عنوان موسیقی متن کار انتخاب میشود.
رقص بوتو برای زنان و مردان از نظر تکنیک اجرا متفاوت است؟
نه. برای اجراکننده و از نظر تکنیک اجرا فرقی وجود ندارد؛ اما رقص بوتو خودش شامل مفاهیمی است که میتوان آنها را مؤنث یا مذکر نامید و همۀ این مفاهیم را همۀ اجراکنندگان چه مرد و چه زن بازی میکنند. مثلاً بوتو میتواند در بستر اسطورهها، مفاهیم مؤنثی مثل نرمی، زمین و دست شستن از خویشتن را تعریف کند و فرقی ندارد که اجراکننده زن باشد یا مرد. اگر به کارهای اونو توجه کنیم میبینیم که اونو در بسیاری از مواقع در نقشهایی زنانه فرو رفته است.
آیا این رقص تکنیک یا روش خاصی دارد؟ و آیا بین سبک هیجیکاتا و اونو تفاوت وجود دارد؟
بله بوتو تکنیکهای مختلفی دارد. مثلاً بوتوی هیجیکاتا از حس کردن بدن آغاز میشود و به دنبال مفاهیمی است که در ناخودآگاه جسم ما پنهان یا بهتر بگویم ذخیره شدهاند. مفاهیم مربوط به کهنالگوهایی که در تاریکترین و عمیقترین بخش ناخودآگاه ما پنهان هستند اساس کار هیجیکاتا را تشکیل میدهند. هیجیکاتا مفهومی به نام بوتوفو را ارائه میدهد که مادۀ اولیه رقصهای اوست.
بوتوفو مجموعهای از تصویرهای بسیار پیچیدۀ بصری و کلامی است که یک نوع راهنمای استعاری تصویری برای حرکتهای رقص به شمار میرود. «گامهای ستون خاکستر» و «حرکت حشره» دو نمونه از بوتوفوهایی هستند که هیجیکاتا آموزش میداد. اینها تصویرهایی به ذهن میآورند که میتوانند دیداری، جنبشی و بر اساس تصور اجراکننده و همچنین مخاطب باشند. این فرآیند «تجسم» است. دربارۀ اونو این مفاهیم بیشتر از تصویرهای شبیه به عکس، شبیه به شعرند. اونو مفاهیمش را در قالب شعرهای کوتاه و بداهه یادداشت کرده و حرکات رقصش را از روی آن طراحی میکند.
آن طور که من برداشت کردم درواقع رقص بوتو اجرایی بدون دیالوگ و مونولوگ بوده و معانی از طریق حرکات شخص اجراکننده به مخاطب القا میشود. نکته جالب توجه برای من موضوع اقتباس بود که در کتاب «هیجی کاتا و اونو» نیز به آن اشاره شد. این اقتباس در چه قالبی و به چه نحوی صورت میگیرد؟ اقتباس از متن است یا هر اثر هنری دیگر؟
بله. از متن، شعر، ترانه، موسیقی، داستان، اسطوره و حتی تابلوی نقاشی به عنوان منبع اقتباس استفاده میشود. مثالی که الان به یاد میآورم رقص «نیلوفر آبی» اونو است. این اجرا بر اساس تابلوهای نقاشی نیلوفر آبی اثر کلود مونه، نقاش امپرسیونیست فرانسوی، طراحی شده بود، چهل و هشت تابلوی بسیار موفق از چشماندازهایی که مونه بین سالهای ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۰ آنها را یافته و بین سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶ نقاشی کرده بود.
اونو به مونه فکر میکند که تابلوهای «نیلوفر آبی»اش را زمانی نقاشی کرده که دید چشمانش کم شده بود. مونه چگونه میتوانست بوم نقاشی و گلهای نیلوفرش را ببیند؟ اونو خود را جای مونه میگذارد و افکارش را به قالب شعر درمیآورد:
میتوانستم نادیدنیها را ببینم.
دستهای روح به سمتم دراز میشوند.
چشمان روح بازند.
همۀ بدنم را در خود میپیچند
مرا ترک میکنند، مرا لمس میکنند
دستها و دهانم میجنبند و میرقصند.»
در قسمتی از کتاب مطرح شده است که این رقص بر همۀ هنرهای دیداری و عکاسی اثر گذاشت؛ این اثرگذاری متقابل بود؟
بله حتماً همینطور بوده. شکلهای گوناگون رقص هم مانند همۀ هنرها برای بقاء باید در شرایط مختلف رشد و تغییر کنند. تعریف رقص به مثابه یک هنر وابسته به زمان و مکان است؛ و نیز موجودی پیشرونده است و بنابراین با تمام انواع هنر تعامل داشته و دارد.
جایی دیگر از کتاب، گمانم به نقل از اونو آمده است که مخاطبان مردمی هستند که رقص را از دریچه هویت و پیشینۀ خود تجربه میکنند. مبحث هویت چه تأثیری بر رقص دارد و ارتباط هویت و رقص بوتو را چگونه میتوان دید؟
اونو به این جنبه تعاملی رقص اشاره میکند و به همین دلیل هم امیدوار است که مخاطبان چیز پیشبینی نشدهای از کارش را به او برگردانند چرا که مخاطبان حتی اگر تک تک تصویرها را به درستی نفهمند، سرانجام وارد فرآیند تصویری بوتو خواهند شد، مانند ظرفی که بوتو آن را پر میکند و به شکل همان ظرف درمیآید. بنابراین وقتی داریم از هنری تعاملی حرف میزنیم هویت و پیشینه فرهنگی مخاطب نقش خیلی پررنگی ایفا میکند.
همچنین در کتاب اشاره شده است که بوتوی هیجیکاتا به روز شده و هم شرقی است و هم غربی. بدین معنی که هیجیکاتا از رقص شرقی و غربی در رقص خود بهره برده است؟ آیا این رقص با هر فرهنگی همخوانی دارد و میتوان آن را بومی کرد؟
همانطور که در پاسخ سؤال قبل گفتم، بوتو فراتر از خاستگاه بومی ژاپنیاش از راه تجربههای فردی و بینافرهنگی به مفهوم هویت نقب زده و ژاپنیها توانستهاند در میان ترکیب فرهنگهای محیطشان که بسیار متنوع و غالب بود و هست، از فرهنگ خودشان پاسداری کنند. و به همین دلیل به نظر من بله، میتوان بوتو را بومی کرد.
تا جایی که از خواندن این کتاب متوجه شدم این رقص مقابل رقص غربی و بازگشت به رقص شرقی است. تا چه اندازه بوتو با رقص غربی وجه اشتراک دارد و چقدر متمایز با آن است؟ اساساً آیا قابل مقایسه با یکدیگر هستند؟
بوتو از آغاز از ناخشنودی هیجیکاتا از بالۀ غربی شکل گرفته است. او در دهۀ ۱۹۵۰ پس از سالها آموزش باله فهمید که بدن ژاپنیاش مناسب این حرکتهای غربی نیست. او روانی و انعطافپدیری لازم برای باله را نداشت، در عوض برای کشش و خمیدگیِ بیشتر مناسب بود. او خیلی به موقع این نقص را به سرمایه تبدیل کرد، به ریشههای ژاپنی خود برگشت و از این ناامیدی چیزی بیرون کشید که به ذات بدن خویش تعلق داشت.
معکوس عمل کردن جوهره اساسی حفظ تعادل در باله است، اما بوتو با عدم تعادل ایجاد هیجان میکند و حرکتهای جنونآمیز لرزیدن و راه رفتن کند و سنگین را به نمایش میگذارد و جنبۀ جسمانی آن به آرامی، ماهرانه و موشکافانه به حد نهایت میرساند. هیجیکاتا و اونو در کنار هم باله و رقصهای غربی را کنار زدند و در پشتیبانی از رقصی نو برخاستند که ناجی «بدن ژاپنی» و پشتوانۀ نژادیاش باشد و با تیکها، لرزشها و تغییر شکلهای چهرهای غریب از اصالت گرفته تا مسخرگی را نشان دهد.
این رقص همچنان به همان صورتی که هیجیکاتا ابداع کرده ادامه پیدا کرده یا تغییراتی در آن ایجاد شده است؟
گروهی از رقصندگان بوتو از مکتب هیجیکاتا و اونو پیروی میکنند و حتی بر اساس بوتوفوهای موجود از هیجیکاتا عمل میکنند اما بسیاری از گروههای دیگر دست به تغییر و ابداعات جدید میزنند، اما در نهایت عصارهۀ کار همگی آنها یکی است: نفی بدن اجتماعی و بازگشت به ریشهها.
اگر صحبت دیگری درباره رقص بوتو، این کتاب، نویسنده و هیجی کاتا و اونو باقی مانده بفرمایید.
هیجیکاتا که در ۵۷ سالگی به دلیل نارسایی کبدی درگذشت زندگیاش را وقف رقص کرده بود. او نه تنها شیوۀ جدیدی از رقص را ابداع کرد، بلکه دایرۀ گستردهای از پیوندهای هنری آفرید که زندگی اجتماعی لذت بخشی داشتند و نسلی از شاگردان را تربیت کرد که به شدت به او متعهد ماندند. از طرف دیگر اونو سفیر بوتو در جهان بوده است: اونو در ۷۴ سالگی، زمانی که بیشتر رقصندگان بازنشسته میشوند، به آوازۀ جهانی دست یافت و معرف پیشتاز بوتو در سطح بینالمللی شد و بوتو را به مثابه جریان اصلی تئاتر در ژاپن معرفی کرد.
کتاب پس از معرفی این دو به تحلیل اجراهای برگزیده آنان میپردازد و در فصل چهارم هم دستورالعملهایی اجرایی برای بازآفرینی بعضی از مفاهیم اساسی بوتو ارائه میدهد.
نشر نو کتاب «هیچیکاتا و اونو» اثر سوندرا فرالی و تاما ناکامورا با ترجمه مشترک نیاز اسماعیلپور و علیرضا اسماعیلپور را در ۲۵۴ صفحه، با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و با قیمت ۳۸۰۰۰ تومان منتشر کرده است.
منبع:
https://bit.ly/318CS9C