ماهیت اجتماعیِ معرفت…
نیومی اورسکیز مؤلف کتاب «چرا به علم اعتماد کنیم؟» استاد تاریخ و فلسفۀ علم و استاد علوم زمین دانشگاه هاروارد و یکی از پیشاهنگان بحث نقشِ علم در اجتماع و مسألۀ تغییر اقلیم بر اثر اقدامات انسان است. البته او در نوشتن این کتاب تنها نبوده و نویسندگان دیگری مقالات یا فصلهای اثرِ پیشرو را نوشتهاند که عبارتاند از: جون ا. کراسنیک، سوزان لیندی، مارک لنگ، اُتمار ادنهوفر، مارتین کوارش و استیون مسیدو. که هرکدام از چهرههای علمی دانشگاههای آمریکا هستند.
اورسکیز در «چرا به علم اعتماد کنیم؟» قاطعانه از علم دفاع میکند و دلایل خود را در اینزمینه تبیین میکند که چرا ماهیت اجتماعیِ معرفت علمی بزرگترین قوت آن است و نیز مهمترین دلیلی که میتوان به علم اعتماد کرد. برخی از کتابهای این مؤلف از اینقرارند: «فروپاشی تمدن غربی: چشماندازی از آینده»، «سوداگران شک: معدودی دانشمند چطور حقیقت را دربارۀ مسائل مختلف از استعمال دخانیات گرفته تا گرمایش جهانی مخدوش کردهاند» و «رد رانش قارهای و صفحات زمینساخت: تاریخ درونی نظریۀ جدید زمینشناسی».
کتاب «چرا به علم اعتماد کنیم؟» دربارۀ مواجهه با موضوعات روز مانند ویروس کووید ۱۹ یا کرونا است و بر اساس سخنرانیهای تَنِر دربارۀ ارزشهای انسانی در دانشگاه پرینستن تألیف شده است. اورسکیز، با دنبال کردن تاریخ و فلسفۀ علم از اواخر قرن نوزدهم تا امروز، میگوید به خلاف باور رایج، هیچ روش علمی واحدی وجود ندارد. بلکه قابل اعتماد بودن مدعاهای علمی ناشی از فرایندهایی اجتماعی است که از طریق آنها مدعاها با دقت فراوان بررسی و ارزیابی میشوند. این فرایندها بینقص نیستند. وقتی پای انسان در میان است هیچ چیزی بینقص نیست. اما نویسنده از موارد به خطا رفتن دانشمندان درسهای بسیاری اقتباس میکند. اورسکیز همچنین میگوید چهطور اجماع شاخصی اساسی است که نشان دهد چه وقت تکلیف یک مسألۀ علمی روشن شده و چههنگام معرفتِ تولیدشده قابل اعتماد است.
برخی از سؤالاتی که در این کتاب به آنها پاسخ داده میشود، از اینقرارند: آیا پزشکان واقعاً میدانند چه میگویند وقتی به ما میگویند که واکسن زدن خطری ندارد؟ آیا باید حرف متخصصان اقلیمشناسی را باور کنیم که دربارۀ خطرات گرمایش جهانی هشدار میدهند؟ چرا باید به علم اعتماد کنیم آن هم وقتی سیاستمداران ما چنین اعتمادی ندارند؟ چگونه معرفت علمی (و خودمان) را از شر کسانی حفظ کنیم که علم منافعشان را تهدید میکند؟ در عصر اخبار جعلی و حقایق شبهعلمی و در دورهای که ایدئولوژی و نظرات شخصیِ غیرعلمی روی دست شواهد تجربی و روش علمی بلند شده است، علم چه جوابی دارد؟ چرا، چگونه و در چه زمانی میتوان یا نمیتوان به علم اعتماد کرد؟ چرا معرفت علمی را خصوصیت اجتماعیاش قابل اعتماد میکند؟ چگونه به حقیقت دست مییابیم؟
کتاب پیشرو در کل ۳بخش دارد که ۷فصل را در خود جا دادهاند. سه بخش اصلی کتاب به اینترتیباند: «چرا به علم اعتماد کنیم؟»، «نقدها» و «واکنش».دو فصل ابتدایی کتاب در بخش اول آمدهاند که به اینترتیباند: «چرا به علم اعتماد کنیم؟ چشماندازهایی از تاریخ و فلسفه علم»، «علم در بیراهه». در بخش دوم که «نقدها» نام دارد هم ۴فصل با اینعناوین آمدهاند: «معرفتشناسی حبوبات منجمد: معصومیت، خشونت، و اعتماد روزمره به علم قرن بیستمی»، «دلایل اعتماد به علم چه میتواند باشد؟»، «شرطبندی پاسکال در چارچوب تازه: به سوی ارزیابیهای قابل اعتماد از سیاستگذاری در زمینۀ تغییر اقلیم براساس مخاطرات متوجه جوامع» و «نظراتی دربارۀ حال و آینده علم، الهامگرفته از نیومی اورسکیز».«واکنش» هم، آخرین بخش کتاب است که فصل «پاسخ» را در بر گرفته است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:در دهۀ ۱۹۶۰، بسیاری از هواداران چپ سیاسی از علم به دلیل استفادههایش در جنگ و تسلیحات انتقاد میکردند. امروز، بسیاری در جناح راست منتقد علم هستند چون ایرادهای سرمایهداریِ معاصر و سبک زندگی امریکایی را آشکار میکند. در بحثی دربارۀ تغییر اقلیم بر اثر اقدامات انسان پیش از گردهمایی زمین در ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو، رئیسجمهور ایالات متحد جورج بوش تأکید داشت که «سبک زندگی امریکایی چیزی نیست که قابل مذاکره باشد. والسلام.»
خسرو صبری
منبع: سازندگی، شمارۀ ۱۱۲۹، دوشنبه (۱۵ فروردین ۱۴۰۱)