دنیای آشنای سنتها در آستانۀ جهان ناشناخته مدرن
با آن که پس از گونتر گراس، گرت هوفمان دومین نویسندهی آلمانیزبانی است که کتابهایش به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند، اما برای مخاطب فارسیزبان همچنان ناشناخته است. نویسندهای صاحب سبک که برخی از منتقدان، او را پس از هاینریش بل مهمترین نویسندهی آلمان میدانند. از این نویسندهی پرکار و استاد زبان و ادبیات آلمانی، بیش از بیست کتاب و مقاله باقی مانده که از میان آثار پرشمار هوفمان میتوان به «تمثیلی از نابینا» (The Parable of the Blind)، «پیش از موسم باران» (Before the Rainy Season) و «خوش اقبالی» (Luck) اشاره کرد.
«پردهخوان» روایت زندگی مردی است که در گذر از دنیای آشنای سنتها و در آستانهی ورود به جهان ناشناختهی مدرن دست و پا میزند. روایت زندگی مردی که به داستان فیلمها جان میدهد و آنها را روایت میکند. در سالهای پیش از دهه ۱۹۳۰ آلمان، آن چه به عنوان سینما در میان مردم ظاهر میشود، حضور هنرپیشهها بر پردهی سفید جادو و همراهیِ با پدیدهای به نام سینمای صامت است؛ لبهایی که تکان میخورند ولی صدایی از آنها شنیده نمیشود. شخصیت کارل هوفمان که با عنوان «بابا بزرگ» در طول داستان نامیده میشود، مبتکری است که داستان فیلمها را کشف میکند و آنها را به شیوهی خاص خود برای تماشاگرانِ اندک سینما بازتعریف میکند، او هر جا که لازم میداند ماجراهایی به فیلم میافزاید و جایی را که به نظرش بیهوده است و یا با نوع نگاه شخصیاش زاویه دارد، حذف میکند و از روی آن به آسانی میپرد. در واقع بابا بزرگ مترجم فیلمهاست. هنرمندی است که در کار بازتولید داستانها عمر میگذراند. اما سینما که به صنعت تبدیل میشود، صاحب یهودی سالن سینمای لیمباخ که تصمیم میگیرد با حرکت چرخهای این صنعت همراه شود، گویی ورق زندگی کارل هوفمان نیز بر میگردد. صنعت سینمای ناطق وارد میدان میشود و هنر پردهخوانی با چوب دست و جعبهای که روی آن میایستند و از جان روایت میکنند، مغلوب نهایی این بازی است. این تغییر بزرگ در سطح شغل بابا بزرگ باقی نمیماند. به زندگی، اندیشهها و خواستهای او نیز وارد میشود و به تصمیمهایش برای ادامهی زندگی جهت میدهد. این جا نقطهی آغاز داستان است: «… دوباره ایستاد. کلاه هنریاش را از سر برداشت، سرش برای فکر کردن باید هوا میخورد. گفت به مرگ دیگران اعتقاد دارم. همه میمیرند چون در سرشتشان مرگ هست. فقط در سرشت من مرگ نیست. اعتقادی هم بهش ندارم! بعد دوباره سر تکان داد و یکی از آن لبخندهای به قول مامان بزرگ “پر از نخوت و افادهاش” را بر لب نشاند. بابا بزرگ گفت، اصلاً حرف مردن من را هم نزن! آن هر از گاهی هم که حرف از مردنم میزنم، از دهانم میپرد و قصدم فقط این است که به بقیه نشان دهم که مردن من چقدر بعید به نظر میرسد.»
داستان رمان «پردهخوان» از زبان نوهی بابا بزرگ روایت میشود. این نوه که در بیشتر لحظههای زندگیِ بابا بزرگ همراه اوست، راوی صادقی است که گاه نگاه کودکانهاش را چاشنی روایت میکند و استقلال رایاش را به رخ میکشد. گاهی هم البته از پشت پردهی دهههای عمر به گذشته و کودکیهایش مینگرد و پردهخوانی را به یاد میآورد که با او و در کنار او بزرگ شده است اما در این میان گاه و بیگاه فاصلهاش را کم میکند و دوباره به عنوان شخصیتی نقش اول در داستان حضور مییابد. همین حضور پررنگ راوی در جای جای داستان است که حالتی اتوبیوگرافی گونه به داستان میدهد. گویی «پردهخوان» فقط داستان بخشی از زندگی بابابزرگ، کارل هوفمان، نیست، بلکه روایت شخصی زندگی و کودکی خودِ نویسنده، گرت هوفمان، نیز هست. محمد همتی، مترجم اثر نیز در بخشی از مقدمهی کتاب مینویسد: «از دشواریهای ترجمهی پردهخوان یکی سبک روایی هوفمان بود که عبارت است از آوردن راوی اول شخصی که خود نیز نقشی در رمان ایفا میکند و به تنهایی سطوح روایی مختلفی را رقم میزند. در واقع ما با چهار مرجع روایت مواجهیم که همه به یک راوی در سنین و موقعیتهای گوناگون بر میگردد.»
شخصیتهای رمان«پردهخوان» چیدمانی شبیه به داستانهای قهرمانی دارند؛ به این معنی که شخصیت اصلی و محوری تمام ماجراهای داستان، کارل هوفمان است. مادربزرگ، مادر که نقشی بسیار کمرنگ دارد، آقای تایلهابر سینمادار، دوستان و آشنایان و کاسبان روستای لیمباخ، همه نقشهایی فرعی دارند که حضورشان در راستای پررنگتر کردن شخصیت اصلی است. به بیان دیگر، هیچ شخصیت دوم یا حتی شخصیت مکملی برای بابا بزرگ در کار نیست. او یگانه است. کارل هوفمان تنها ویولونیست و پردهخوان سینما آپولوی لیمباخ نیست بلکه در لایههای پنهانتر داستان، بابا بزرگ کسی است که شخصیت نوهاش را شکل میدهد و دلیل بسیاری از وجوه شخصیتی نویسنده در بزرگسالی است. نوهی همیشه همراه، در بزرگسالی و در سن پنجاه سالگی بالأخره پردهخوان و راوی قصههای بلند میشود. کسی که به دیگران کمک میکند تا معنای زندگی را بهتر از آن چیزی که نمایش داده میشود، درک کنند.
فاطمه صناعتیان
منبع: جامعه خبری تحلیلی الف