عبدالله کوثری

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد. کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته، حال و آینده شناخت فراوان جامعه و متخصصان را می طلبد تا با نرم افزارها شناخت بیشتری را برای طراحان رایانه ای علی الخصوص طراحان خلاقی و فرهنگ پیشرو در زبان فارسی ایجاد کرد. در این صورت می توان امید داشت که تمام و دشواری موجود در ارائه راهکارها و شرایط سخت تایپ به پایان رسد وزمان مورد نیاز شامل حروفچینی دستاوردهای اصلی و جوابگوی سوالات پیوسته اهل دنیای موجود طراحی اساسا مورد استفاده قرار گیرد.

عبدالله کوثری (زادهٔ ۲۲ آبان ۱۳۲۵ در همدان) شاعر، مترجم، ویراستار و داور چند دورهٔ جوایز ادبی هوشنگ گلشیری، ابوالحسن نجفی و کتاب سال ایران است. کوثری که از نسل سوم مترجمان معاصر ایران محسوب می‌شود، تاکنون چندین بار برندهٔ جایزهٔ کتاب سال ایران شده و نامش بدل به برند.

نخستین شعرش را که غزل بود و برگرفته از شاعران کلاسیک فارسی در چهارده‌سالگی سرود و تا حدود سه سال چند دفتر غزل و مثنوی و تضمین شعر دیگران سرود. در سال‌های نخست دبیرستان با خواندن تاریخ مشروطهٔ ایران اثر احمد کسروی به شاعران جنبش مشروطهٔ ایران، نظیر محمدتقی بهار، عارف قزوینی و مخصوصاً میرزاده عشقی رو کرد و یکی-دو سال شعرهایی اجتماعی به تقلید از اینان سرود. در این دوران هنوز با شعر نو آشنا نبود و جز در مجلات چیزی از شاعران معاصر نخوانده بود. در ۱۳۴۲ اما عیدی‌گرفتن کتاب «دختر جام» (نادر نادرپور، ۱۳۳۳) از زنی از بستگانش آغاز آشنایی جدی‌اش با شعر معاصر و نخستین تحول در شعرش بود. عبدالله هفده‌ساله با سری پرشور و دلی شیدایی اگرچه هنوز غرق در شعر کهن بود، اما اکنون جهان را متفاوت از پیش می‌دید و دیگر معشوقش را نه زن اثیری حافظ و بابا طاهر بلکه در خیابان، با ظاهر و زندگی‌ای مثل خود می‌یافت و در نتیجه سخن‌گفتن از او یا با او را نیازمند زبانی دیگر. با نادرپور با چشم‌انداز دیگری در شعر آشنا شد و از ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳ به سبک او شعر سرود. در همین دوران، در ۱۳۴۲ به واسطهٔ هاشم کاردوش، از بستگان توده‌ای‌اش و دوست صمیمی هوشنگ ابتهاج که از بچگی عبدالله را دوست داشت و شعرهایش را می‌شنید، با هوشنگ ابتهاج آشنا شد و از آن روز تا حدود یک سال و نیم دو هفته یک بار با رفتن به خانه‌اش در خیابان حقوقی، شعرهای تازه‌اش را برایش می‌خواند.

اولین بار از ۱۳۴۲ یا ۱۳۴۳ برخی اشعارش را در جُنگ طرفه، مجله‌ای با صفحات کاهی شبیه جزوه‌ای از اشعار شاعران شعر موج نو منتشر کرد و سپس مجلهٔ فردوسی اما شتاب چندانی برای چاپ شعر نداشت و مدعی‌ست برای مجلهٔ فردوسی که همه برای آن شعر می‌فرستادند، تنها چند شعر فرستاده. به مجلهٔ فردوسی بی‌علاقه نبود و همیشه آن را می‌خرید ولی به مجلهٔ خوشه بسیار علاقه داشت که شاملو از ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ منتشر می‌کرد. در همین ایام بود که با شعر نیما یوشیج نیز آشنا شد. او که در ۱۴–۱۵ سالگی روزی چند ساعت حافظ می‌خواند و غزلیات تقلیدی از حافظش باعث خوشحالی پدرش می‌شد، در حالی که خود اذعان دارد کلماتش از حافظ بود و او فقط جایشان را تغییر می‌داد، با سرودن اولین اشعار نو، با عصبانیت پدرش مواجه شد که تو که چنان شعرهایی می‌گفتی این یاوه‌ها چیست، نیما یوشیج کسی نیست که بزرگش کرده‌اید.

با این که پیشتر شعرهایی عامیانه از احمد شاملو خوانده بود ولی در ۱۳۴۳ بود که با خریدن آیدا در آینه (احمد شاملو، ۱۳۴۳) به شکلی دراماتیک با شعرش آشنا شد و با خواندنش در خیابان، نرسیده به خانه، همهٔ خوانده‌های پیشینش گریخت و جا به صدای شاملو داد. کوثری نه بی‌وزنی، بلکه شیفتهٔ شکوه زبان شاملو شد و نگاهش به عشق، انسان و مصائبش. با این حال، چون سال‌ها تمرین شعر قدیم وزن شعر را بخشی از ذهنش کرده بود، یکباره رهایش نکرد ولی به قالب‌های آزادتر رو آورد.

از ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۶ به دنبال زبان شعر خود بود. او که هم‌زمان با آشنایی با شاملو، با خواندن روزنامهٔ شیشه‌ای (احمدرضا احمدی، ۱۳۴۳) با شعر احمدرضا احمدی نیز آشنا شده بود، متأثر از وقت خوب مصائب (احمدرضا احمدی، ۱۳۴۷) نیز بود ولی بیش از همه زبان و نگاه خاص شاملو بر شعرش تأثیر گذاشت. با وجودی که کوثری عاشق شاملو بود، اما معتقد است او از دههٔ ۱۳۶۰ به بعد در مورد ادبیات حرف‌های خوبی نزد.

کوثری در ۱۳۴۵ هم در مجلات مختلف شعر چاپ کرد. در مهر ۱۳۴۶ اما، در حالی که شعر احمد شاملو همهٔ ذهنش را گرفته بود، با رسیدن شعرش به حدی که به باور خودش دست‌کم نومیدکننده نبود، با اشتیاق خود و تشویق برخی دوستان دانشگاهی و در حالی که خودش هنوز تردید داشت شعرش را پیش شاملو ببرد یا نه، کم‌وبیش به‌زورِ دوستی به نام عباس صدرایی با دو شعر به دفتر مجلهٔ خوشه رفت تا ابتدا شاملو را ببیند و سپس او شعر کوثری را بسنجد. این بود که با مواجهه با شاملو گفت شعرهایش را آورده که فقط آن‌ها را ببیند. شاملو هم گفت دوشنبهٔ دیگر بیا. در شمارهٔ هفتهٔ بعد خوشه اما شعرش منتشر شد و از آن تاریخ مدام به خوشه می‌رفت و تقریباً هر هفته اشعارش در خوشه منتشر می‌شد و شاملو اغلب شعرهایش را چاپ کرد. کوثری نیز از آن پس دیگر سعی نکرد در جایی دیگر شعر منتشر کند. در ۱۳۴۸ اما جلو انتشار خوشه را نیز گرفتند. کوثری این دوره را از پربارترین دوره‌های شعر خود می‌داند. پس از آن کوشید زبانش را غنی کند. اما هنوز جز گلستان سعدی چیزی از نثر کهن فارسی نمی‌شناخت تا چند سال بعد که به توصیهٔ شاملو تاریخ بیهقی را شناخت و سپس کتاب‌های دیگر. کوثری نوع رابطه‌اش با شاملو را دوستی شاگردی با استادش می‌داند و معتقد است از کسانی نبود که یک‌سر پیش شاملو برود و مزاحم شود چون می‌دانست او خیلی کار دارد و به آن احترام می‌گذاشت.

در سال ۱۳۴۷ با برگزاری هفتهٔ «شب‌های شعر خوشه» به همت احمد شاملو که عظیم‌ترین حرکت مردمی نوپردازان، از آغاز پیدایش شعر نو تا پیش از شب‌های شعر کانون نویسندگان ایران در ۱۳۵۶ بود و پس از آن بود که تب شب‌های شعر سراسر ایران را فراگرفت و سال‌ها ادامه یافت، در شب چهارم، در ۲۷ شهریور، عبدالله کوثری نیز در کنار مهدی اخوان ثالث، منصور اوجی، بیژن الهی، منصور برمکی، محمد حقوقی، محمدرضا شفیعی کدکنی و خانم «ف. الف. نیسان» شعر خواند.

کوثری اولین کتابش، مجموعه‌شعر از پنجره به شهرِ هُرم‌ها، را در ۱۳۵۲ منتشر کرد؛ کتابی حاوی ۱۰ شعر. تنها واکنش به آن در مجلات، نقد بهاءالدین خرمشاهی به آن، دو سال پس از انتشارش بود. او کوثری را شاعری فریادخوان دانست که شعرش را فریاد و فریادش را شعر کرده و با کلمات مأنوس از تجربهٔ دردهایی نامأنوس می‌گوید. از نظر او شعر کوثری در لحن، کلمات و تصویرسازی وامدار شاملوست و سوگ‌آلودگی و ناامیدی‌اش تداعی‌گر ناتوانی و روایت استعاری غم‌هایش که گاه در نهایت ساده‌دلی شباهتی به شعر ندارند؛ مانند شعر بالابلند «سرگذشت» که از نظر خرمشاهی سرشار از یاد و دریغ‌های رقیق و رمانتیک است که جز اسراف کلمات و پرچانگی و دورشدن از منطق شعر چیزی نیست. از نظر او اگر نصف این دفتر چنین شعرهایی نبود، شاعری توانا با تکه‌ها و رگه‌های درخشان بود. با این حال، به باور محمد شمس لنگرودی این کتاب در سالی که روند افول و بی‌اعتباری شعر تشدید شده و اعتراضات به وضع شعر ادامه داشت، از مجموعه‌های قابل توجه آن سال بود.

در اوایل دههٔ ۱۳۵۰ اما بخشی از شعرهایش در حادثه‌ای از میان رفت که چند شعر از جمله چند منظومهٔ بلندش برای او جای دریغ داشت.

کوثری در کنار باقر پرهام، فریدون تنکابنی، منوچهر شیبانی، منوچهر نیستانی، بیژن کلکی و محمد حقوقی یکی از شعرخوانان و سخنرانان شب نهم شب‌های شعر کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۵۶ بود.

دومین مجموعه‌شعر کوثری به نام با آن سوار سرخ هم در ۱۳۵۹ منتشر شد؛ کتابی حاوی ۱۰ شعر (سه شعر سرودهٔ پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، چهار شعر حین انقلاب و سه شعر پس از آن)، روایتگر سیر حرکت ذهنی‌اش با انقلاب؛ با شروع از جهنم‌دانستن دنیای اطرافش در «با آن دیگران» (بهار ۱۳۵۴)، به ضرورت حرکت‌کردن در «عاشقانه» (تابستان ۱۳۵۴)، به همراهی با انقلاب در «غزل» (مهر ۱۳۵۷)، به مرثیه‌سرایی برای شورشیان ترکمن در «در سوگ آن سواران» (اسفند ۱۳۵۸)، به انتقاد از حاکمان جدید به عنوان پس‌ماندگان تاریخ که بر توده تسلط یافته‌اند در «فاتحان». تنها واکنش به این اثر، نقد محتوایی منفی حسن قاضی‌مرادی بر آن بود که آن را نمونه‌ای از طرز تفکر ادبی-هنری روشن‌فکران عادی دانست که به باور منتقد، با وجود حساسیت به اطرافشان، شناخت عمیقی از جامعه ندارند. او نگاه شاعر به محیط را سطحی می‌داند و ناتوان از تحلیل و تنها توصیفگر سطح.

از دههٔ ۱۳۶۰ به بعد اما با روآوردن بیش از پیش به ترجمه و بدل‌شدن ترجمه از تفنن به حرفهٔ اصلی، اشتغال ذهنی و توان‌فرسایی ترجمه او را از شعر دور کرد[۱۱۰] و معتقد است با جذبش برای مدتی طولانی به ترجمه، ترجمه جهانش شده و پس از سال‌ها کشمکش درونی، در دوره‌ای دید دیگر استقلال ذهنی نوشتن شعر در او کمرنگ شده و تنها هرچند گاه در فرصت و فراغت شعر می‌سراید، با این دلداری به خود که ذوق و زبان شاعرانه‌اش را صرف ترجمه‌هایش می‌کند و امیدواری به روزی که با کاستن از ترجمه، بار دیگر چنان‌که بایست به شعر خود بپردازد.

سومین دفتر شعر او اما در زمستان ۱۳۷۶ با عنوان گزیدهٔ شعرها منتشر شد، عمدتاً شامل گزیده‌ای از اشعار منتشرنشدهٔ ۱۳۴۶ تا ۱۳۷۳ و در کنارش چند شعر از دو مجموعهٔ پیشین که بازنشرشان را مناسب می‌دید.

با این که کوثری شعر را بخشی از وجودش می‌داند و همچنان به محض فراغت ذهن از ترجمه شعر می‌گوید، اما پس از این دفتر دیگر نخواست شعرهایش منتشر شوند و فعلاً نیز قصد چاپشان را ندارد.

از او در نشر نو کتاب «کارلوس فوئنتس» در مجموعهٔ «نسل قلم» منتشر شده است.

 

'