نماد آزادیخواهی
شاید برای ما و تمام مخاطبان تئاتر هنگام تماشا یا خواندن اثری، پیش آمده باشد که خود را جای کاراکتری قرار دهیم و مسیر یا سرنوشت اثر را در خیال خود تغییر دهیم. یا حداقل آرزوی تعامل و اعمالنظر در اثری که دیده یا خواندهایم را داشته باشیم. در تاریخ تئاتر از گذشته تا حال،اشکال مختلفی از تلاش برای کشف روشهای تعامل مخاطب با مجموعه اجراکنندگان را میتوان یافت. بهجرئت یکی از کاملترین، پرچالشترین و تأثیرگذارترین این تلاشها، روشی است که توسط کارگردان و نظریهپرداز نامدار برزیلی، آگوستو بوآل، به علاقهمندان تئاتر معرفی شده است؛ «تئاتر سرکوبشدگان» که در ایران بیشتر به نام «تئاتر شورایی» شناخته میشود.
مترجم کتاب که خود از اولین اجراکنندگان تئاتر شورایی در ایران است، در پیشگفتار، جملهای از بوآل را آورده که به نظر، بسیار کامل و دقیق میتواند ظرافتهای تئاتر شورایی را در یک عبارت کوتاه، ترسیم کند:«تلاش برای تبدیل اینگونه از تئاتر به سرگرمی صرف، انکار آن و تبدیل این تئاتر به سلاحی برای سرکوب، خیانت به آن است.»
در فصل اول کتاب، اطلاعاتی کلی از زندگی بوآل و سیر تکامل افکار و حضور فعال او در جامعه را از نظر میگذرانیم؛ از آغازین سالهای فعالیت تا سفر به نیویورک و شرکت در کلاسهای نمایشنامهنویسی «جان گاسنر»، تا بازگشت به برزیل و فعالیت بهعنوان نویسنده و کارگردان در تئاتر آرنا سائوپائولو.
در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، در خفقان سیاسی روزافزونی که سایه سیاهش را حتی بر تئاتر برزیل هم انداخته بود، فعالیتهای هنری روز به روز محدودتر میشد. برزیل در مدلی نوین از دیکتاتوری فرو رفته بود و نتیجه آن زندانی شدن و شکنجه مخالفان حکومت و روشنفکران و درنهایت تبعید برخی از آنها بود. ترکشهای این اتفاقات به بوآل هم زخم زد؛ زندان و شکنجه بعد از اجرای نمایش، بازار عقاید، که متنی بهشدت انتقادی داشت و از آن تلختر، محکوم شدن او به تبعید. دو نقطه طلایی در دوره تبعید بوآل دیده میشود. نخست آنکه در سال ۱۹۷۳ بوآل برای شرکت در پروژه سوادآموزی (پروژه آلفین) از آرژانتین راهی پرو شد. این پروژه برگرفته از تفکرات نظریهپرداز بزرگ برزیلی، پائولو فریره، بود. بوآل، فریره را نهفقط مرشد خود بلکه پدر معنوی خود میدانست. آموزههای بنیادین فریره، مسائلی بود مانند نفی نگاه از بالا به پایین به افراد، محترم شمردن همه انسانها، وجوب دوسویه بودن ارتباط و کلا ایجاد گفتوگو بهجای تکگویی در ارتباطهای آموزشی. این جمله مشهور از اوست: «دانش اقدامی علیه سرکوب است» و از نظر او سرکوب فقط سرکوب اجتماعی نیست؛ بلکه دایره وسیعی از کنشهای ما و تعاملاتمان با دیگران، از جنس سرکوب است، سرکوبهایی روحی، عاطفی، فکری و جسمی. شرکت بوآل در پروژه آلفین بهعنوان مربی آموزش نمایش زمینهساز گسترش و انسجام بیشتر نظریه تئاتر شورایی شد.
دوم آنکه بوآل پس از سفر به چند کشور، به دعوت دانشگاه سوربن، به فرانسه رفت و اولین مرکز مطالعات و اجرای تئاتر شورایی را بنا نهاد. او اصطلاح «پلیس درون» را در این دوران پیشنهاد داد که به ریشههای سرکوبهای درونی و پیچیدگیهای ذهنی و علل شیوع حس پوچی و افسردگی در انسان مدرن غربی اشاره دارد. با هرچه بیشتر نزدیک شدن رواندرمانگری به نمایش در پروژه تئاتر شورایی، بوآل بر آن شد که تجربیات خود را مکتوب کند و حاصل آن، کتاب «رنگینکمان آرزوها؛ روش تئاتردرمانی» بود.
در اوایل دهۀ ۹۰ و پس از عفو عمومی و به وجود آمدن دموکراسی نسبی، بوآل به برزیل بازگشت و ضمن حضور در فضای سیاسی و همکاری با تشکلهای کارگری، مجدداً فعالیت خود را در حوزۀ نمایش از سر گرفت. مهمترین اثر بوآل بدون شک کتاب «تئاتر سرکوبشدگان» است، بوآل در این کتاب بر آن است که تئاتر، یک تجربه مشترک همگانی است و اجرا را اثری «با و برای مردم» میداند. او معتقد است که یونان باستان این مالکیت مشترک را که همانا نمایش بود، نابود کرد و در گذر زمان و دورههای بعدی تئاتر در اروپا، این روند غلط، تثبیت شد؛ بهگونهای که فقط گروهی معدود، اجازه ابراز عقیده بهوسیلۀ نمایشنامه و اجرا را داشتند و تماشاگر، محکوم به تماشا و پذیرش نظرات نویسنده و کارگردان بوده است.
این روند که بوآل آن را «خودمحوری بورژوایی» میخواند، به دست اشراف، فئودالها و کلیسا ادامه پیدا کرد و برخلاف وعدۀ وجود آزادی در متنها و نمایشهای آن دوران، همچنان خودرأی بودن مهمترین خصیصۀ تئاتر بود. او برشت را دقیقاً به همین دلیل میستاید. چون از نظر بوآل، بعد از این دورۀ طولانی، برشت اولین کسی بوده که شخصیتهای نمایشیاش آنطور که انتظار میرود، عمل میکنند، نه به آن دلیل که محکومند. نتیجه منطقی این تفکر آن بود که او با خلق تئاتر شورایی به دنبال برچیدن استبداد رأی حاکم بر عرصۀ نمایش و اعطای آزادی نظر و عمل به مخاطب باشد.
اشارۀ او در کتاب «سرکوبشدگان» به ناخوشایند بودن واژۀ «تماشاگر» و تأکید بر ماهیت سیاسی تئاتر، دلالتی است بر ارزش بیش از اندازۀ تعامل در نظریۀ او. در این کتاب، انتقادات صریح از ماکیاولی و شکسپیر که این دومی را بوآل، نخستین نمایشنامهنویس بورژوازی میخواند و از دیگر سو، ستودن هگل و برشت، بسیار قابلتأمل است. زندگی بوآل ، فراز و نشیب بسیاری داشته که فرانسس ببج در کتاب حاضر به خوبی بدان پرداخته و نشان داده چگونه زندگی بوآل براندیشههای هنری و همچنین نوع نگاهش به تئاتر و نهایتاً رسیدن به تئاتر شورایی تأثیر گذاشته است.
تئاتر شورایی به شیوههای گوناگونی اجرا میشود که آشناترین و بحثبرانگیزترین آنها «تئاتر مجادله» نام دارد. در این گونه از اجرا، تماشاگر به «تماشابازیگر» و کارگردان به جوکر (تسهیلگری که قواعد بازی را توضیح میدهد و تماشاگر را دعوت به مداخله میکند) تبدیل میشوند. چند ده گروه، اجراهای متفاوتی از تئاتر مجادله در سراسر دنیا و حتی ایران داشتهاند که میتوان مهمترین آنها را «شهروندان کارتنخواب لندن» و «مایندگپ» دانست. مایندگپ، گروهی خیریه است که با هدف کمک به افراد ناتوان ذهنی تشکیل شده و هنوز به فعالیت ادامه میدهد، این گروه در دهه ۹۰ با همکاری شخص بوآل در انگلستان و با بازی خود معلولان، چند اجرا داشته که معروفترین آنها «دیگه هیچوقت» بوده است.
بوآل سرانجام در سال ۲۰۰۹ در برزیل از دنیا رفت و میراثی به وسعت آزادی برجاگذاشت. تئاتر شورایی، کارنامه متنوعی دارد؛ از سوادآموزی به افراد محروم (در آمریکای جنوبی) تا القای حس مثبت اعتماد به نفس و اتکا به خود در مواجهه با افسردگیها و پوچیها (در پاریس) و حتی اجرای صفر تا صد یک تئاتر با افراد کمتوان ذهنی (در انگلستان). سرکوب حس سرکوبشدگی، آنهم بهوسیله تئاتر، مدیون زحمات و سختیهایی است که بزرگمرد تئاتر معاصر، آگوستو بوآل، کشیده است. در آینده انسانها و بهخصوص دوستداران تئاتر، بیش از پیش سپاسگذار بوآل خواهند بود. چون او به جامعۀ هنر یادآوری کرد که گفتوگو، ابراز اعتقادات و مهمتر از همه، «آزادی بیان» حق مشترک و برابر تمام انسانها است.
در پایان باید اشارهای کنیم کتاب آگوستو بوآل نخستین کتاب از مجموعهٔ «طلایهداران تئاتر امروز» که نشر نو به نیت فراهم آوردن آثاری برای برداشتن اولین قدم برای درک انتقادی تئاتر منتشر کرده است که میتواند بهعنوان پیش درآمد تحقیقاتِ عمده و اساسی، از اهمیت بسزایی برخوردار باشد.
سالار تاراج
منبع: الف