اقتصادِ فریب و کلاهبرداری
آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، زمانی نوشته بود که مردم با تلاش برای دستیابی به منافع شخصی خود مصالح عمومی را نیز تأمین میکنند و از این رو، بازارهای آزاد تأمینکنندۀ خیر عمومی هستند. اما جورج اکرلاف و رابرت جیمز شیلر، برندگان جایزهٔ نوبل اقتصاد، در کتاب «فریب طعمهها» میکوشند با اشاره به کاستیهای علم اقتصاد متعارف که در اصل برسازندۀ بازار آزاد امروز هستند با بیانی همهفهم و رایج به مباحثی بپردازند که تا به امروز کمتر به آنها پرداخته شده: سوءاستفاده و فریبکاری، دستکاری در نظام معرفتی عموم مردم برای فریب آنها، و تغییر رفتار مردم در جهت حفظ منافع صاحبان سرمایه و قدرت در این فضای سرشار از فریب و نیرنگ که حتی مردمانِ برخوردار از سلامتِ اخلاقی نیز تحت فشارِ نظامِ بازار و از سر اضطرار مجبور میشوند همرنگ جماعت شوند.
اکرلاف و شیلر پدیدههایی همچون قمار، عملکردِ نظام بانکی و کارتهای اعتباری و موارد متعدد دیگر را بررسی میکنند و نشان میدهند که چگونه دست نامرئی بازار و ترفندهای بیشمار صاحبان کسب و کار در موقعیتهای مختلف، از مراسم تولد گرفته تا خرید خانه و خودرو و مراسم خاکسپاری، مردم را به سمت خرید کالاهایی سوق میدهد که به آن نیازی ندارند و با این کار نهایتاً جامعهای میسازد که به تعبیرِ هنری دیوید تارو، زندگی بیشتر آدمهایش بیچارگیِ خاموش است.
در هر حال، «فریب طعمهها»، بنا به ادعای دو نویسندۀ برجستۀ آن، تراوشهای ذهنی دو متخصص علم اقتصاد نیست که در اتاقی نشسته و یک سری جمله را یکی بعد از دیگری نوشته باشند؛ برعکس، اندیشههایی که در این کتاب گرد آمده تا حد زیادی نمود راهکارهایی است که متخصصان امر در طول سالها، برای اطلاع از کمّ و کیف حقههای بازار و دنیای کسب و کار، عملاً آنها را آزمودهاند.
مهرداد کولاب