تردید در حافظه
«چقدر پیش میآید که داستان زندگی خود را تعریف کنیم؟ چقدر آن را اصلاح میکنیم و تغییر میدهیم؟ زیرکانه برشهایی از آن را نمایش میدهیم و بخشهای دیگری از آن را تزیین میکنیم؟ و با گذشت زمان تعداد کسانی که از گذشته همراه ما باقی ماندهاند، کمتر و کمتر میشود و دیگر کسی نیست که به ما یادآوری کند آنچه به عنوان داستان زندگی خود میگوییم بیشتر داستانمان است تا زندگیمان.»
درک یک پایان: درکی که دیگر حتی فرصتی برای اختراع مجدد گذشته و ساختن روایتهای تازه از آنچه روی داده نداری. مردی به نام تونی وبستر، در سالهای پایانی میانسالی و در دههی هفتم عمر، ناگهان با دریافت نامهای عجیب از مادر معشوقهی سابقش مجبور به بازخوانی روزهای جوانی میشود و در این میان آنچه بیش از همه برایش زیر سؤال میرود حقایقی است دربارهی خودش و دیگران که تا بهحال بدیهی میانگاشته، خاطراتی که برای کاهش خسارات ترومای روحی حادثهای در سال های جوانی و غریزهٔ صیانت نفسش آنها را دیگرگونه و تحریفشده به بایگانی ذهنش سپرده است. به اعتقاد جولین بارنز، نویسندۀ این اثر، حقیقت در این کتاب، نه دشواریهای اجتماعی و مصیبتهای سیاسی، که میانمایگی است. و بیش از حقیقت: زمان در حقیقت. حقیقت در زمان.
عرفان رنجبر