اشاره
بهتازگی در مقالهای نوشتهام که با توجه به سالها سابقهام در ترجمه و تدریس ترجمه و ویرایش، فرهنگهای پویا و هزاره و نشر نو را میپسندم و توصیه میکنم.
فرهنگ نشر نو، نوشتۀ محمدرضا جعفری، از بهترین کتابهای مرجع موجود است. برخی از انتقادهایی که در اینجا بر این فرهنگ وارد میدانم، بدون تردید، متوجه فرهنگ مفصلی که ایشان در دست تألیف دارند نخواهد بود، چرا که مربوط است به تناسب و سازگاری بخش انگلیسی منبع اصلی این اثر، یعنی فرهنگ لانگمن، و بخش معادلهای فارسی.
«کاربُرد فرهنگ» (dictionary use) برای بسیاری از ما ناشناخته است. منظور از کاربُرد فرهنگْ مجموع کارها و فعالیتهای دخیل در مراجعه به فرهنگ برای یافتن اطلاع و، بهاصطلاح، مشورت با فرهنگ است. در نقد فرهنگ، علاوه بر مباحث بنیادینی مانند طبقهبندی ردهشناختی و اصول و روششناسی نقد علمی، باید به کاربرد آن هم توجه کرد که متأسفانه کمتر به این موضوع مهم پرداختهاند. بر اساس نوع مراجعۀ کاربَر و مسائل و مشکلاتی که برایش پیش میآید، و با توجه به پسندها و ناپسندها و ترجیحات او، میتوان به کارامدی و نقاط ضعف و قوّت فرهنگ مورد بررسی پی برد. منتقدان عموماً بر پایۀ شمّ و شهود و انتظارها و سلایق خود دربارۀ فرهنگ قضاوت میکنند.
فرهنگ نشر نو دو بخش دارد. بخش انگلیسی ـ انگلیسی و بخش انگلیسی ـ فارسی. بخش اول فرهنگ برای تولید زبان است، یعنی نوشتن یا صحبتکردن، و بخش دوم برای درک زبان و ترجمه. فرهنگ حاضر دو ویژگی تولیدی و دریافتی زبان را با هم دارد. ترکیب فرهنگ تکزبانه و دوزبانه در خارج از ایران پدیدۀ بیسابقهای نیست ولی در ایران ابتکار آقای جعفری بوده است وبهنظر من بیشتر به درد جوامعی میخورد که ارتباط نزدیکتری با زبان مبدأ دارند. در جامعۀ ما کاربر یا بهدنبال فرهنگ تکزبانه است یا فرهنگ دوزبانه، و غالباً خواهان فرهنگ دوزبانه. کاربر معمولی بیشتر به یکی از اینها نیاز دارد: یا فقط به سراغ انگلیسی به انگلیسی میرود یا به سراغ انگلیسی به فارسی.
فرهنگ انگلیسی معاصر لانگمن LDOCE، (Longman Dictionary of Contemporary English)، نخستین بار در ۱۹۷۷ منتشر شده و از فرهنگهای برجستۀ ویژۀ زبانآموزان انگلیسی است. فرهنگی هم که منبع اصلی جعفری بوده ویراست فشرده یا هَندیِ آن است. در معادلهای فرهنگ نشر نو برای تکمیل و رفع نواقص منبع اصلی از فرهنگهای دیگری هم استفاده شده و مؤلف به Longman Handy Learner’s Dictionary اکتفا نکرده؛ کاستیهای آن را برطرف کرده و فراتر از آن رفته است.
مبنای فرهنگ نشر نو گونۀ خلاصهشدۀ یک فرهنگ زبانآموز یعنی learner’s dictionary است، اما هم کثرت معادلها و هم، در موارد زیادی، معادلهای قدیمی و محلی این فرهنگ را از حالت زبانآموز، که باید معادلهای ساده و اولیه داشته باشد، خارج میکند. بخش انگلیسی ماهیتاً ویژۀ زبانآموزان است اما بخش فارسیاش خاص زبانآموزان معمولی و حتی زبانآموزان پیشرفته نیست، یعنی از لحاظ ردهشناسی فرهنگها «آکادمیک» است، نه «زبانآموز».
تعداد مدخلهای انگلیسی فرهنگ نشر نو، با توجه به منبع اصلی آن، طبعاً کم است اما با این اثر مانند فرهنگی در حد فرهنگهای زبانآموز مانند آکسفورد و LDOCE بزرگ و پویا و هزاره برخورد میشود. در نتیجه، هنگام کار با آن، در مواردی، مدخل مورد نیاز را پیدا نمیکنیم. کاربران عادی حجمِ فرهنگ را میبینند و با هزاره و پویا مقایسه میکنند و میگویند تعداد مدخلها در این فرهنگها تقریباً باید یکی باشد.
منِ مترجم وقتی کتاب یا مقالهای ترجمه میکنم و میخواهم با این فرهنگ کار بکنم مجبور میشوم به پویا و هزاره هم زود به زود مراجعه کنم. رفتهرفته متوجه میشوم، با وجود نیاز و اطمینانی که به آن دارم، نمیتوانم آن را مثل فرهنگ دمِدستی همیشه در کنارم داشتهباشم. فرهنگ نشر نو ظرف کوچکی است برای مظروفی عظیم.
اگر طبقهبندی ردهشناختی فرهنگها را ملاک قرار دهیم، منبع اصلی فرهنگ نشر نو، از لحاظ حجم، مساوی با فرهنگ کوچک است اما تعداد معادلهای فرهنگ جعفری، به نسبت کمحجم بودن فرهنگ مبنا، عموماً بیشتر است، مثلاً برای egoism توضیح کوتاهی در بخش انگلیسی هست. اما آقای جعفری این معادلها را آوردهاند: خودخواهی، خودپسندی، خودبینی، خودپرستی، خودگرایی، خودمحوری، خودمداری، عُجب، اَنانیّت، منیّت و نفسپرستی. در درست بودن اینها شک نیست ولی، در مقابل آن توضیح کوتاه یک فرهنگ هَندی، این تعداد معادل خیلی زیاد است.
فرهنگ نشر نو، با آنچه دارد، کاربر را پایبند خود میکند اما از آنجا که تعداد مدخلهایش اندک است و انتظارِ دربرداشتن مدخلهای زیادی از آن میرود، کاربر بهسراغ فرهنگهای دیگری هم میرود.
بسیاری از فرهنگنویسان دوزبانه اصولاً یک یا چند فرهنگ تکزبانه را منبع اصلی خود قرار میدهند و سپس شروع به «ترجمۀ» آن میکنند و حرف به حرف پیش میروند. گاهی هم به مدخلهایی که قبلاً ترجمه کردهاند مراجعه میکنند، اما کار جعفری متفاوت بوده؛ اول با برگهنویسیهایی که، در حین ترجمه و ویرایش، ضرورت آنها را احساس کرده دستبهکار شده است. از معادلهای برگزیدۀ مترجمان مختلف یادداشت برداشته، یا اصطلاحات و لغات نابی را که برایش جالبتوجه بوده یادداشت کرده است. همینطور، بهاقتضای کارش، که ترجمه و ویرایش بوده، با فرهنگهای موجود هم سروکار داشته؛ نواقصی را که به نظرش میرسیده گوشهای یادداشت میکرده، و بعد شروع کرده است به تنظیم یادداشتها و استفاده از فرهنگ انگلیسی مبنا.
بیشتر فرهنگها، مخصوصاً فرهنگهای کوچکتر، فقط مشتقات واژۀ مدخل را با حداقل اطلاعات در زیر آن مدخل میآورند و درک معنای آن را به تعریف واژۀ مدخل موکول میکنند، مگر اینکه واژۀ مشتق معنای متفاوتی داشتهباشد. به این مدخلها اصطلاحاً run-on entry میگویند. جعفری برای همۀ این موارد، که در متن اصلی فاقد تعریف بوده، معادلهای فارسی بهدست داده، بهویژه برای قیدها، که البته این امر نیازمند مراجعه به فرهنگهای دیگر هم بوده است.
جعفری شکارگر واژهها (word hunter) است. علاوه بر اینکه میکوشد معادلهای فراوانی بیاورد، معادلهایی را هم انتخاب میکند که در بسیاری از فرهنگهای دوزبانۀ عمومی و تخصصی نیامدهاست، مثلاً take the edge of: «زهر یا زور چیزی را گرفتن»؛ elect: «دل بر امری نهادن»؛ eloquent: «شاهد گویا»؛ emigrate: «ترک دیار کردن»؛ empathy: «دردآشنایی»؛ encumber: «وبال شدن یا وبال گردن شدن»؛ endeavor: «سعی بلیغ یا جهد بلیغ»؛ و eager: «سراپا شوق و سراپا اشتیاق».
از سوی دیگر، به معنا و مفهوم و کاربرد واژۀ مدخل توجه عمیق میکند تا به معادلهای دقیقی برسد. بیشتر فرهنگنویسان دوزبانه معمولاً دمِدستترین واژه و معادلهای فارسی را بهدست میدهند اما جعفری در «نتیجۀ کاوش و پژوهش دقیق و زمانبر» (بهنقل از صفحة بیست مقدمه) معادلهای ناب زیادی یافته و در فرهنگ خود آورده است. وقتی از همهجا درمانده میشوم، به فرهنگ نشر نو پناه میبرم و چاره را از آن میجویم.
مثالهایی از اینگونه واژهها in earnest: «با جدیت تمام». نکته در اینجا قیدِ «تمام» و قیدهای دیگری است که برای رساندن دقیق معنا آمدهاند. in earnest یعنی «با جدیت تمام» یا emphatically «یعنی با قوت تمام». energetically: «با شدت و حدّتِ هرچه تمامتر». paradoxically: «با تضاد و تناقض بسیار». effortlessly: «بدون کمترین زحمتی». particularly: «با در نظر گرفتن جزئیات». eager: «بسیار علاقهمند». فرهنگهای دیگر را نگاه کردهام. فقط نوشتهاند «علاقهمند». eager با «علاقهمند» فرق دارد؛ «بسیار علاقهمند» است.
جعفری صرفاً براساس فرهنگ انگلیسیِ مبنا معادل نمیدهد و بیشتر به ذات خود واژهها توجه دارد. include در متن اصلی برای معنیکردن embody ، embrace ، و encompass بهکار رفته اما جعفری، متناسب با واژۀ مدخل، نه متناسب با include که در آنجا دادهشده، معادلهای متفاوتی آورده است. در embody ، آنجایی که در متن اصلی نوشته مساوی include است، جعفری نوشته است: «جایدادن یا در خود جایدادن»، «گنجاندن یا در خود گنجاندن». embrace : «در بر گرفتن»، «شامل (چیزی) بودن»، «در بر داشتن»، «متضمن بودن»، «مشتمل بودن».
فرهنگ نشر نو ترجمۀ صرف نیست و جعفری در موارد مقتضی مطالبی افزوده یا اشکالات متن اصلی را رفع کرده است. در مدخل Earl ، که تعریفش ایناست: British nobleman of high rank، نوشته است Earl داخل کروشه، [لقب اشرافی در انگلستان…]. تا اینجا تقریباً برابر با متن انگلیسی است، اما او اضافه کرده است: [… برابر با کُنت در فرانسه]. تعریف «سوپرایگو» این است: the moral self-conscience. «فراخود»، «فرامن»، «منِ برتر» معادلهایش است. داخل کروشه چنین آمده: [که در حکم وجدان است]. چنین توضیحی در مورد id در مفهوم روانشناسی هم هست. یا در مورد Easter، در متن اصلی گفتهHoly day in memory of Christ’s death. معادل فرهنگ چنین است: [مسیحیت] عید پاک [= عید قیام حضرت مسیح]. توضیح ایشان روشنگر است. در متن اصلی فقط میگوید مرگ مسیح. این غلط است. فقط مرگ نیست، عید عروج است. اینجا یک توضیح بدهم. با وجودی که جعفری گرایش زیادی به آوردن اکثر معادلهای ممکن دارد، در اینجا فَصْح را نیاورده.Easter دوتا معنی دارد. اولی مال یهودیان است : جشن خروج بنی اسرائیل از مصر؛ دومی مال مسیحیان: جشن عروج مسیح.
معنای دومِ electrocute در متن اصلی نبوده. آن چیزی که برای ما آشناست «اعدام با صندلی الکتریکی» است. یک معنی دیگر را هم جعفری اضافه کرده است: «(برق) کسی را گرفتن (و کشتن یا مصدوم کردن او)» که توضیح روشنگری است.
در موارد نهچندان اندک، معادلی در بخش فارسی هست که در بخش انگلیسی مابازایی ندارد. اینها از مصادیق تألیف در این فرهنگ است. بخش فارسی گستردهتر از بخش انگلیسی است. مثلاً eagle-eyed یعنی «تیزبین» و صفت کسی که قدرت چشمش قوی است. معنای آخرش «موشکاف» است. این در متن اصلی نیست. برایearthshattering ، «حیرتانگیز» و «تکاندهنده» و «بهتآور» در متن اصلی هست، ولی «بنیادی»، «اساسی» و «ریشهای» در متن اصلی نیست.
earthy، «خاکی» و «مادی» و «زمخت» در متن اصلی هست؛ معنی «صریح» و «رُک» در متن اصلی نیست.
حرکتگذاری در این فرهنگ خیلی خوب است. در مقدمه آمده است که حرکتگذاری برای غیرفارسیزبانهاست و آنهایی که در خارج بزرگ شدهاند، اما برخی از این واژهها برای خود فارسیزبانان هم اشکالبرانگیز است.
جعفری در مواردی وضع لغت کرده و با * مشخص کرده که اینها کدام است. گاهی فرهنگنویس دوزبانه ناگزیر از واژهسازی و معادلسازی میشود. این واژهها بر دو نوعاند: (۱) آنهایی که معادلی برایشان در زبان مقصد وجود ندارند، عمدتاً عناصر فرهنگی خاص زبان مقصد/ culture-specific items و (۲) آنهایی که فرهنگنویس بهزعم خود بهتر از معادلهای موجود میداند. جعفری این معادلها را با نشانة ستاره مشخص کرده است.
ترکیبات قیدی با «بهطورِ»، «بهنحوِ»، «بهطرزِ»، و «ازنظرِ» و مانند اینها امروزه کاربرد زیادی پیدا کردهاند، درحالیکه قیدهای ساده و کمهجا و سرراستتری هم هست. این کاربرد زیاد شده و یکی از دلایلش این است که فرهنگهای دوزبانه اینها را سر زبان مترجمها و دیگران میگذارند. اما جعفری در موارد زیادی از این ترکیباتِ با «بهطورِ» و «بهنحوِ» و از این نوع ساختارها دوری کرده است.
حروفنگاری و صفحهآرایی و ستونبندی فرهنگی با این مشخصات بسیار سخت است اما همکاران جعفری بهخوبی از عهدۀ آن برآمدهاند.
نقش جعفری در عنوانِ روی جلد تألیف و ترجمه است. در عطف هم تألیف و ترجمه است، اما در صفحۀ عنوان «ترجمه و تألیف» و در صفحۀ عنوان انگلیسی و صفحۀ پشت کتاب: “Compiled, translated, and edited by”.
تعداد معادلهای محلی و قدیمی قدری زیاد است. فرهنگ نشر نو،در کنار معادلهای طبیعی و لازم و متناسب با سبک وسیاق واژۀ مدخل، معادلهای قدیمی و مهجور و محلی هم دارد. اینگونه معادلها جایشان در فرهنگ آکادمیک است، نه در فرهنگ زبانآموزی مثل این فرهنگ، هرچند که اطلاعات مفیدی است.
فرهنگ نشر نو اثر کارامد و کارایی است. بهلحاظ روششناختی، بسیار پیشرفته است و کار فرهنگنویسان بعدی را هم راحت کرده است و هم سخت: راحت از این نظر که گامهای بلندی در فرهنگنگاری دوزبانه برداشته که یاریگر آنهاست، وسخت از این نظر که آنها حریف قدَری پیش رو دارند که باید با آن رقابت کنند و از آن پیشی بگیرند. معادلهای فرهنگ نشر نو را با اطمینان میتوان به کار برد، چرا که همت و باریکاندیشیهای فراوانی صرف معادلیابی و واژهگزینی شده است. معادلهای این فرهنگ در بسیاری از موارد حجت را بر من تمام میکند.
در مقایسه با فرهنگهای رقیب، جامعۀ علمی ما توجه شایسته و بایستهای به این اثر سترگ نکردهاست. شاید یک دلیلش این باشد که ناشر برای این فرهنگ زیاد تبلیغ نکرده است.
حسن هاشمی میناباد
منبع: نگاه نو