فرمانروایان «مصرعِ برجسته»

سعید پورعظیمی

شماری از آثار به دلایلی گوناگون نزد محققان جایگاهی ویژه می‌یابند و در حیطه‌ای خاص «دوران‌ساز» یا «نقطۀ آغاز» یا «نقطۀ عطف» خوانده می‌شوند؛ آثاری که ذوق هنری و ادبی را در چنگ خود می‌گیرند، بر نسل‌هایی فرمان می‌رانند و فرم و محتوایشان سرمشق تحقیقات و روش‌ها و آفرینش‌ها در ادوار بعد می‌گردد؛ یکی بود یکی نبود محمدعلی جمال‌زاده، بوف کور صادق هدایت، افسانۀ نیما یوشیج، هوای تازۀ احمد شاملو، سخن و سخنوران بدیع‌الزمان فروزانفر و سیر حکمت در اروپای محمدعلی فروغی __ کتابی که انگیزه‌های تألیفش هوشمندی نویسندۀ بی‌بدیل آن را آشکار می‌کند __ نمونۀ اعلای آثاری در زمینۀ داستان و شعر و تحقیقات ادبی و فلسفه‌اند که در ایران قرن بیستم درخشیدند و الگو شدند.

آثاری دیگر در مراتبی نازل‌تر اثربخش شدند و متن‌هایی متروک را به جریان مباحثات ادبی آوردند. کتابی که حیدرعلی کمالی اصفهانی (۱۲۵۰- ۱۳۲۸ ش) بیش از نُه دهه پیش با عنوان منتخبات اشعار صائب تبریزی (تهران، مطبعۀ کل قشون،به‌مباشرت کتابخانۀ شرق، بهمن‌ماه ۱۳۰۵ / تهران، کلالۀ خاور، ۱۳۰۵) منتشر کرد نخستین گزیده از آثار شاعران «طرز

از این نظر «نقطۀ آغاز» پرداختن به میراث پُرحجم سه قرن شعر فارسی. نخستین‌بار محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله (اعتمادالسلطنه) اصطلاحِ مناقشه‌برانگیزِ «سبک هندی» را برای این جریان ادبی به کار برد و کمالی نیز __ احتمالاً به پیروی از او __ در همین کتاب صائب را پیشوای «سبک هندی» خواند. مجادلۀ ادیبان بر سر «هندی» یا «اصفهانی» خواندن این سبک دهه‌هاست که ادامه دارد؛ از جانب دیگر، آشنایان این طریق با تفکیک میان دو گونۀ ایرانی و هندیِ این اسلوب، اطلاق نام «سبک هندی» بر جریان‌های متنوع شعری آن قرون و گنجاندن زاده‌های طبع صائب و طالب و کلیم و عرفی و نظیری و ظهوری در کنار مضمون‌بندی‌های پیچیدۀ بیدل و غالب و ناصرعلی سرهندی و شوکت بخارایی را برنتافته و ناشی از ناآگاهی می‌دانند.

کتاب کمالی «سبک هندی» یا «اصفهانی» را دوباره به صحنه آورد، تک‌بیت‌هایی از صائب را در دهان‌ها انداخت و شعردوستان و ادیبان را به تأمل در سروده‌های میرزا محمدعلی صائب تبریزی، در مقام پرچمدار این شیوه، فراخواند. ناگفته نماند که پیش از او محمدعلی تربیت، برای نخستین‌بار در قرن اخیر به دفاع از شیوۀ شعری و ستایش مقام صائب برخاست؛ او را «متَنبّی ایران» خواند و نوشت: «هر شعرش مناسب مقال و موافق مقامی است و اکثر ابیاتش به مقام ضرب‌المثل رسیده و جای حیرت است که چنین شاعری در مملکت ایران، الحال شهرتی ندارد» و ادبای «بازگشتی» را عاملان گمنام ماندن صائب معرفی کرد.

صادق رضازادۀ شفق «مطابق دستور وزارت جلیلۀ معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» تاریخ ادبیات در ایران (مخصوص مدارس متوسطه) را نوشت که در سال ۱۳۱۳ علی‌اکبر سلیمی آن را در تهران منتشر کرد. شفق در فصلی از این کتاب عصر صفوی را «عصر انحطاط ادبی ایران» نامید؛ اما «اشعار نغزِ خوشایند» صائب و وحشی بافقی و کلیم همدانی را ستود (ص ۱۸۰) و از اهلی شیرازی و زلالی خوانساری و ظهیری نیشابوری و ظهوری ترشیزی و طالب آملی و فیضی دکنی یاد کرد. (صص ۱۸۵-۱۸۹).

سبک هندی مخالفانی در اندازه‌های ملک‌الشعرای بهار و فروزانفر داشت که معتقد بودند شکوه شعر فارسی در پایان قرن هشتم و نهم به سر آمد. در این چشم‌انداز، وسعت مشرب و زیبایی‌شناسی بدون ایدئولوژی شاعران سبک هندی مورد التفات نیست؛ و شعر نه ابزار لذت‌آفرینی که رسانۀ درباری است یا عامل دینامیسم اجتماعی همچون شاهنامۀ فردوسی. دیدگاهی یکسونگر که مکتبی حائز اهمیت و چند خُرده‌مکتب در تاریخ ادبیات ایران را نادیده می‌گرفت و به دلیل شأن و اعتبارِ مخالفانِ خراسان‌زده‌اش‌ بر کرسی می‌نشست. «فصاحت و هیمنۀ الفاظ» در کانون شعرشناسی ادبای نامدار عصر رضاشاه و نظریه‌پردازان و پیروان بازگشت ادبی جای داشت. رضاقلی‌خان هدایت نام تذکره‌اش را مجمع‌الفصحا گذاشت، تنها شش بیت از صائب آورد و با پنج سطر از احوال او گذشت و شعرش را «غریب و ناپسندیده» خواند، دربارۀ کلیم دو سطر نوشت و از ذکر نام و نشان سایر سرآمدان آن سبک پرهیز کرد. خیزش ادبیِ «بازگشتیان» سبک وقوعی و هندی را به دلیل برانداختن رویۀ حافظ و مولوی __که نمایندۀ اهل تسنن عثمانی بود__ و روی‌گردانی از «کالبدهای پولادین شعرِ» کهن زیر ضربات سهمگین «طعنه» و «تحقیر» خُرد کرد و به حاشیه راند؛ اما سخن‌سازانِ مکتب بازگشت که سودای پیروی از سعدی و حافظ و احیای شیوۀ بزرگان سبک خراسانی و عراقی را در سر می‌پروراندند در مواردی خواسته یا ناخواسته به بابافغانی شیرازی و نظیری نیشابوری بازگشتند و تمام غزل‌های بابافغانی و ردیف و قافیه‌های او را استقبال کردند. در هند اگرچه فی‌المثل محمدحسین قتیل لاهوری (۱۱۷۲-۱۲۳۳ هجری قمری) غزل‌هایی ساده و وقوعی سرود __چنان‌که به سعدیِ وقت یا سعدیِ شاعران هند شهرت یافت__ سبک هندی نیمه‌جان ادامه داشت. در دربارِ ایرانِ روزگاران زندیه و قاجاریه شعرهای دشوارِ نیازمند درک و تأمل خریداری نداشت و غزل‌های مشتاق و هاتف و سروش و فروغی که با همراهی دستگاه‌های موسیقی شور و حال می‌آفرید طلب می‌شد؛ اما در دربار هند نه غزلِ مناسبِ آوازخوانی، که…

نوشتۀ سعید پورعظیمی


□ برای مطالعۀ متن کامل یادداشت روی لینک زیر کلیک کنید:

فرمانروایان «مصرعِ برجسته»